اومدم قطره چکونی بنویسم ، آرومم مینویسم ، فوشم ندین تا چکیدشو بنویسم. آفرین.
نه انرژی منفی دادم ، نه حساس بودم اما ته دلم میگفت این راهی که رفته این راهی که میرم ریسک داره.
عشقمو میگم !
یه پسر معمولی بود نه خیلی خوشگل و روی مد، نه هیکل ورزشی و تحصیلات خیلی عالی
روزی که اومد بهم ابراز علاقه کرد دلم لرزید . بچه نبودم ۲۷_۸ سالم بود. اونم همینطور.
سعی میکردم انتخابم عاقلانه باشه.
یه پسر مؤدب و مهربون چیزی که نود درصد دخترا تایید میکنن.
گفت قبولم داری ادامه بدیم گفتم آره. فقط به شرطی که مادرم در جریان قرار بگیره اینم بهت بگم من قصدم ازدواجه