من ۲۴ سالمه و مجردم. چند وقتیه با یه پسر دوستم ولی برنامه ای برای آینده نداریم با هم یعنی به دلایلی اصلا مناسب ازدواج باهم نیستیم ولی هرچندوقت یه بار همو میبینم و بیرون میریم. روز تولدم این دوستم برای کیک و کادو گرفته بود، دوستای دیگمم بودن. منم مثل هرکس دیگه روز تولدم کلی عکس گرفتم ک یادگاری برام بمونه و دوتاشون رو گذاشتم استوری اینستام.
این جریان رو مو به مو خانوادم میدونستن و با دوستیم با اون مشکلی نداشتن یا اگرم قلبا راضی به این دوستی نبودن هیچوقت چیزی به من نگفته بودن ولی فامیل های مادریم با دیدن استوری هام فکر کرده بودن که من رابطه مخفیانه دارم. خلاصه چند روز پیش خالم از شهرستان پاشد اومد و تو یه موقعیت مناسب سعی داشت حرف از زیر زبون مامانم بکشه ببینه این پسره کیه. مامان منم خودشو زد به اون راه که مثلا نمیدونه (چون خواهرشو میشناسه میدونه که دوستی ساده و بدون قصد و قرض یا هرچیز دیگه ای تو ذهن اونا تعریف نشدست).
حالا از اون روز هر روز سیل عظیمی از فامیل تو اینستا بهم ریکوئست میدن که سر از کارم در بیارن!!!
نمیدونم چرا فامیل های مادریم تو عصر تیر کمون شاه زندگی میکنن. چطوری جمعش کنم که بیخیالم شن؟