سلام خانوما،
شب بخیر...بیاین راجب خاطراتمون و چیزایی که دوست دارین از دوران عقدمون دورهم با هم بگیم،
من که هنوز تو دوران عقدم و سخت ترین قسمتش دوری از همسرجان هستش :((
ایشالا که زود ازدواج کنیم
البته روزای خوب کم نداشتیم،هر وقت که باهمیم همه چی خوبه...
همه مشکلاتتون از دلتنگیه
داغ دلمو تازه نکنید ، دلم نامزدی میخواست ، ازدواج من سنتی بود از خواستگاری تا عروسیم فقط بیست روز بود،. نامرد عحول بود الانم ازش طلبکارم
آیا میدانیددل مجردا آب میشود و امروز روز ازدواج..............
اومدم خاطره بخونم 😊
ما یبار عقد بودیم برای اولین بار دونفری رفتیم مسافرت اینقد خوش گذشت میخاستیم دو روز بمونیم ده روز موندیم
بماند که وقتی برگشتم بابام چقد دعوام کرد و مسافرتمو زهرم کرد...
یک عدد مجرد میباشم😁🙁
بلاتکلیفیش اذیت کنندست یه خورده
نه دختر خونه پدرتی
نه خانم همسرت ...😒
از طرفی
بی مسئولیتی های دوره عقد خووووش میگذره 😁
کلا خاطره ی تلخی ندارم فعلا دوسالش به مسخره بازی تحس بازیای من و همسرم گذاشته . فقط دوریش یکم اذیت میکنه که قابل تحمله 0
بازم خداروشكر كه همه چيز خوبه...قدربدون واحترام نگه دار
همشو مادر شوهرم زهرم کرد😦😦😦
دلم خواست.من مجردم.خواستگارم ندارم
منم عقدم تنهادوری خیلی عذابم میده😔😔😔😔
حامله ام کرد سقط شد خودش
