اما خدا خاست و بعد از دوسال ونیم دوا دکتر رفتن و بی نتیجه بودن،دقیقا وقتی اومدم برای طلاق فهمیدم باردارم
برگشتم کرج،بیرون با شوهرم قرار گذاشتم بهش گفتم
خدایی خیلی خوشحال شد،اما بعدش گفت من بااااااید با خانوادم برم مسافرت و من موندم خونه داداشم بی خرجی ،حتی پول دکارت نداد ورفت