از همون اول که ازدواج کردیم با خانوادش مشکل جدی داشتیم دخالتها بیش از حد . توقعات بیجا .از زمان نامزدی خیلی اذیت و آزار رسوندن ولی هیچوقت به جدایی راضی نشدم الان دیگه صبرم سر اومده به خاطر اونا رابطه ی ما هم کدر شده
دست شوهرتو بگیر ازشون دور شو بیخیال حسودای زندگیتون
الانم شوهرم میگه اصلا تو رفت و آمد نکن ولی همیشه یه گوشه ی زندگیم هستن نمیدونم چیکار کنم
منم با اينكه عاشقشم ميخام ازش جدا بشم😔
خيلي سخته
الان هر روز نگاش ميكنم و بغض ميكنم
ميرم بغلش ميكنم تو دلم ميگم شايد اين آخرين باري باشه كه بغلش ميكنم
با اينكه خيلي عذابم ميده ولي هنوزم دوسش دارم
دست خودم نيست💔
ینی یه رفتارا یی میکنن که میگم خدایا اینا واقعن آدمن ؟
مشکلت چیه ستاره ؟؟
5 تا خواهر داره که یکی از دیگری بدتر و پدرشون تازه فوت شده سطح توقعاتشون خیلی بالا رفته همش در حال گله کردن و زنگ زدن و.....
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
4 ثانیه پیش
4 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
