دو ماه و نیمه زایمان کردم کلا خانواده شوهرم به خاطر اینکه یه وقتی زحمت من و بچه گردنشون نیوفته توی چهل روزی که خونه مامانم بودم ۲ بار بهم سر زدن...هر بارم اومدن مادر شوهرم طعنه میزد که برگرد خونت درست نیست تو و پسرم اومدین اینجا میگفتم خب برگردم تو بهم میرسی؟بعد از چهله هم که برگشتم خونه خودم چند باری رفتم سر زدم خونه مادر شوهر که جنگ روانی باهام راه مینداخت میگفت بچت به مامان خودت عادت کرده بغل من واینمیسه باید ببرمش تو اتاق تنهایی اشکال نداره گریه کنه باید بهم عادت کنه...منم ناراحت شدم بچم گریه میکرد رفتم ازش گرفتم گفتم مادره من این راهش نیست...از اینورم بخیه هام شدیدا عفونت کرده و جای سزارینم باز شده استراحت لازمم از این ورم مادرم دستش عصباش مشکل پیدا کرده زیاد نمیتونه کمکم کنه...شوهرمم به خاطر کارش از صب تا ۱۱ بیرونه وقتیم برمیگرده دیگه جون نداره کمکم کنه شدیدا احساس تنهایی و درموندگی میکنم😢همش گریم میاد
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید
خوب عزیزم دیگه چهلت دراومده تا کی میخوای بهت رسیدگی بشه یواش یواش سرپا شو کاراتو انجام بده از کسیم توقع نداشته باش بیجاره مادرت 40 روز ازت پرستاری کرده
حرف مادرشوهرتم به یورت نگیر چرت گفته
🌹🌹🌹به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت...غصه هم میگذرد🌹🌹🌹
خوب عزیزم دیگه چهلت دراومده تا کی نیخوای بهت رسیدگی بشه یواش یواش سرپا شو کاراتو انجام بده از کسیم ت ...
عزیزم بخیه هام عفونت کرده و باز شده ازش ترشح میاد و درد داره دکتر دارو داد گفت فکر کن تازه زایمان کردی و تکون نخور...حالا نه تنها کارای بچه رو میکنم کارای مامانمم انجام میدم ظرف شستن و پخت غذا و...