2733
2739

چن روز پیش یه تاپیک بود خوندم در این باره متاسفانه اکثر مامانا بی اعصاب بودن خواستم تجربه خودمو بهتون بگم شاید به دردتون خورد...


من خودم یه پسر دو سال و چهار ماهه دارم یه دختر سه ماهه خیلی زود عصبانی میشم در برابر خانوادم شوهرم اما خداروشکر با بچه هام خیلی مدارا میکنم جوری ک همه میگن که تو چقد حوصله به خرج میدی تو که انقد بی اعصاب بودی... حتی تو تنبیه کردنم خیلی آروم و ریلکسم یکی دو بار بیشتر سر پسرم داد نزدم اونم زمانی بود که باردار بودم پدرم مریض بود و بعد از دوماه عذاب کشیدن به رحمت خدا رفت😔

دلیل من واسه صبوری با بچه هام اول اینه که خودم خواستم به این دنیا بیان با دعوت خودم اومدن پس در برابر اینا خیلی مسئولم

پیش خودم میگم اگه بچه خوبی نبودم اگه خواهر خوبی نبودم اگه زن خوبی نبودم حداقل مادر خوبی باشم

خداروشکر بچه هامم خیلی اذیت کن نیستن خوابشون خوبه و منظمه بخاطر همین منم انرژی میگیرم


پسر من بارها شده ک خوابش بهم ریخته مثلا وقتایی ک مهمون داشتیم خیلییییی گیر داده و غر زده اما من مدارا کردم خیلی جوری ک خدا بیامرز پدرم میگفت فک میکردم بچه های پری با کتک بزرگ بشن

اما من به این فکر میکنم که خودمو بزارم جای بچه بنظرم این روش جواب میده مثلا خودتون که یه آدم بالغ هستین وقتی نمیخوابین بد خواب میشین وقتی مریضین وقتی کسی باهاتون بد حرف میزنه چه حسی پیدا میکنین؟؟

تا یکی بهتون میگه بالا چشتون ابرو فورا میایید تاپیک میزنید فلان و فلان

اما بچه طفل معصوم از همه جا بیخبر این همه دعوا و داد و توهین میشنوه چیکار کنه با چه دیدی دنیا رو میبینه معلومه ک لج میکنه معلومه که عصبانی میشه چون شما دارین اینطور بهش آموزش میدین که اگه اوضاع بر وفق مراد نبود این کارارو کنه...


وقتی بچه ها غر میزنن خیلی وقتا بخاطر اینه که از اون حال بدشون میترسن حال بدی که بخاطر نخوابیدن درد یا هر چیز دیگه که اونا دلیلشو نمیدونن فک میکنن چون بد هستن اینطور و شما با داد زدن اوضاع رو بدتر میکنید


سعی کنید برگردید و بچگیای خودتونو به یادتون بیارید دوس داشتید چجور باهاتون رفتار بشه اگه تو جمع سرتون داد میزدن و تحقرتون میکردن حرف گوش میدادین یا وقتی که آروم یه گوشه بهتون میگفتن؟؟؟


این کارارو تمرین کنید با بچتون کم داد بزنین تنبیه هم کردین با آرامش تنبیه کنید مثلا من وقتی به پسرم

میگم به فلان چیز دس نزن و میزنه دیگه تکرار نمیکنم چه برسه که داد بزنم سریع میرم ازش میگیرم و ب گریه هاش اهمیت نمیدم فقط گاهی میگم برو تو اتاق گریه هاتو تموم کن بیا اونم میره میاد میگه تموم شد😂

اینجور یاد میگیره که حرفتون حرفه و اونم حرف گوش کن میشه تا حالا نه زدمش نه خیلی داد زدم سرش ولی واقعا ازم میترسه


بچه وقتی تو شکم مادره جاش گرم و نرمه نه گرسنگی حالیشه نه تشنگی اما وقتی که به دنیا میاد همون نفس اول که میکشه انقد براش سخته ک گریه میکنه چه برسه به درد و گشنگی و بقیه چیزا پیش خودش دنیا رو نا امن تصور میکنه چون مغزش کامل نیس نمیتونه درک کنه وقتی یکم گرسنه میشه و دیر شیر میدین گریه میکنه و آروم نمیشه چون فکر میکنه ک دیگه نمیخوایین شیر بدین وقتی جایی میرید حتی تا دسشویی هم نمیتونین برید بخاطر اینه که فکر میکنه تنها شده و شما هیچ وقت برنمیگردین این کار باید واسه اونقد تکرار بشه تا مطمعن شه تنها نیس معمولا 18 ماهگی به اون اطمینان میرسه و دیگه اونقدر بهتون گیر نمیده پس یکم درکشون کنید بعد سه سالگی دیگه هرچی که یاد گرفتن تحویلتون میدن پس مواظب باشید.


وقتی عصبی شدین خواستین بزنین یا داد بزنین سریع اونجارو ترک کنید برید نفس عمیق بکشید لبتونو آروم گاز بگیرید بعد لبخند بزنید اینجور ب مغز فرمان میدی  ک آروم باشه اتفاق خاصی نیوفتاده

وقتی بچه رو تهدید میکنید حتما انجام بدید که فکر نکنه الکی میگید مثلا تهدیدی که نمیشه انجام داد نگید مثلا میکشمت خفت میکنم اصلا از این حرفا نزنید این حرفا بار اول باعث وحشتشون میشه اما بعدش عادی میشه


پسر من بد عادت شده بود یه خوراکی رو بهش میدادم تا نصفه میخورد بعد دوباره از همون میخواست ینی دوس داشت از هر کدوم یه گاز بزنه منم یکی دو بار که این کارو کرد نصفه خوراکیشو خوردم دیگم بهش ندادم اونم ترک کرد عادتشو اینجور وقتا گریه میکنه داد و بیداد میکنه اما اصلا اهمیت نمیدم سعی میکنم با چیزای دیگه آرومش کنم اما اصلا کوتاه نمیام برم حرفشو انجام بدم...

یبارم حرصش گرفت اومد سرش خواهرشو فشار داد منم خیلی آروم بهش گفتم دوسش نداری باشه میبرم میدمش آقا پلیسه اما اجازه نداری بزنیش بعد به دخترم گفتم دیگه واسه داداش خوراکی نخر ما دوستت نداریم برو آخه خوراکی و اسباب بازی مورد علاقه پسرمو میخریدم میگفتم آجی خرید بعد الکی زنگ زدم ب پلی س طفلک انقد گریه کرد گفت نبرش دوسش دارم😁

بعد شوهرم خوشش اومده بود چن بار تکرار کرد دیگه دیدم گوش نمیده عادی شده انگار منم اومدم یه روز که باز اذیت کرد رفتیم پارک ب شوهرم گفتم بچه رو ببر بده دست اون پلیسه شوهرمم رفت با پلیسه حرف زد و بچه رو برد اونا غش کرده بودن از خنده ولی پسرم دیگه باور کرده بود حسابی ترسید دوباره گفت دوسش دارم نبرینش و این حرفا بعد از اونم به شوهرم گفتم دیگه این حرف و تکرار نکن بزار براش باز عادی نشه

اما در کل خیلی با خواهرش خوبه دوسش داره وقتی گریه میکنه میره پیش پیش میکنه پستونک میزاره دهنش فقط وقتایی که اطرافیان به دخترم توجه میکنن این لجش میگیره ادا اطوار درمیاره

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

عالی عزیزم 

خصوصااونجاک گفتی خودتونو جای بچه هابذارین وقتی ناراحت میشین تاپیک میزنین فلانو فلان امابیچاره بچه...دلم ارزید بخدا وتیکه اخرش فرمان ب مغز🤗🤗🤗🤗

خدابچه هاتو حفظ کنه برات

❣️لطفادوربزنید↩️💞💕خداوند توبه کنندگان رادوست دارد♥️ای که دستت میرسدکاری بکن دستی بگیر...
2731

لایکم کنین دوستان

من یک ملکه هستم👑با کمک این تاپیک آموزنده منم یه ملکه شدم https://www.ninisite.com/discussion/topic/2481309/%d8%aa%d8%ac%d8%b1%d8%a8%db%8c%d8%a7%d8%aa-%da%af%d8%b1%d8%a7%d9%86%d9%82%d8%af%d8%b1 با تشکر از کاربر دختر گرانبها🙏❤

چقد حرفات بهم ارامش داد من خیلی عصبیم همش سر پسرم داد میزنم چون داداششو میزنه و خیلی شیطونه یه پسر دوساله و چهارماه دارم با یه پسر هف ماه  .. کل روزو خونم تفریحی نداریم کلافه میشم دیگه صددفعه گفتم باره اخره اما نمیشه مشکل از خود منه دلیل پرخاشگریشم منم کاش یکم خودم اروم شم کلی میام اینجا مطلب میخونم کتاب گرفتم ولی اون لحظه هیچی نمیفهممم خدا منو بکشه بعضی وقتا کتکش میزنم 

مامانه دوتا فسقلم🐰😍 اسم کاربریم انتخاب  کیبورده😀😕
2738

افرین مادرنمونه منم از الان سعی میکنم  که اینطور بشم هرچکد کارسختی پیش رومه اخه ۴میخوابه وسه باره ساعت ۳ونیم اینا غذامیخواد بازی میخوادو...ولی تمام سعیمو میکنم اروم بشم

انسان خوبی باش ولی وقتت رابرای اثباتش به دیگران تلف نکن💥💥

من خودم سعی میکنم خاطرات بچگیمو به یاد بیارم مثلا یادمه خواهر بزرگم خیلی صبور بود بهم شعر یاد میداد قرآن یاد میداد یادمه یبار خودمو خیس کردم بدون اینکه به کسی بگه جامو عوض کرد حس خوبی داشتم ولی یه خواهرم نه اون خیلی اذیت میکرد یبار کیک درست کرده بود بزور بهم میگفت ازم تشکر کن منم غرورم اجازه نمیداد بجای دستت درد نکنه گفتم دستت درد بکنه😂 اونم منو دعوا کرد یا یبار اولین روز مدرسه میترسیدم گریه میکردم نمیرفتم رفت دوستامو آورد منو تو اون وضع دیدن خیلی ناراحت شدم بخاطر همین باهاش خیلی لج بودم اما با بزرگه خیلی خوب بودم تند تند بوسش میکرد به حرفش گوش میدادم بغلش میخوابیدم 


البته الان گذشته رفته عاشق همه خواهرامم فاصله سنیشون با من زیاد بود اما الان خیلی صمیمی هستیم مخصوصا با اون اذیت کنه بحثم سر رفتار مناسب با بچس 

چقد حرفات بهم ارامش داد من خیلی عصبیم همش سر پسرم داد میزنم چون داداششو میزنه و خیلی شیطونه یه پسر د ...

بخدا منم تفریح ندارم منم جایی نمیرم تازه منتقل شدیم تهران تو شهر غریبم هیچ کس و ندارم هیچ جارو بلد نیستم تو تاپیکام هست نوشتم واسه مشکلم صلوات بدین برید بخونید تو چه شرایطی هستم اما گناه بچه چیه از صب تا شب با همه چی سر و کله میزنیم بعد به بچه که میرسیم میگیم حوصله تو یکی رو ندارم بارها دیدم آخه چرا اون که از ناتوانتره

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز