سلام بچه ها.....
خیلی سردر گمم....خیلی گیجم انگار تو دریا گم شدم.....تقریبا ازعقد وعروسی۲ساله و نیمه ازدواج کردیم.....اولا خییلیی دوسش داشتم..ولی هی اذیتم کرد و دلمو شکوند!خط قرمزارو رد کرد!اونجوری ک من میخواستم نبود...باهم زیاد بحث میکردیم سر چیزای مختلف!ک چرا بهم زنگ نمیزنه..چرا بیرون نمیبرتم وناراحت بودم از کم توجهیش ازاینک سرحرفاش نمیمونه و قولاشو فراموش میکنه...خلاصه قبلا خیلیی دورش میپلکیدم و بهش علاقه نشون میدادم و همش دوس داشتم پیشم باشه حتی سرکار نره اونم شاکی میشد و میپردیم بغلش هولم میداد یا میگف وای چقدتو مخی کمتر باهام ور برو کمتر حرف بزن بزار بخوابم....همش دلمو میشکوند تا دیگ از زمستون سرد شدم و رهاش کردم!!! دیگ دوسش ندارم حتی ازش متنفرم...دعوای گنده کردیم و رفتم خونه بابام برای طلاق ولی اون کوتاه امد...۱ماه خونه بابام بودم و امد دنبالم!حتی زنگم نزد تواین مدت.....برگشتم تو خونه ای بدون ذره ای عشق!! سرد بودم دیگ مث قبل باهاش گرم نمیگرم و سروکولش نمیپرم...یادم نمیاد اخرین بار کی بوسیدمش!!!ازش خییلیی دلم شکسته خیلی بدیا کرد خیلی زیرابیا رف، تنهایی و مجردی سفر رفتناش و ب من نگفتناش شکونده بودتم!دیر امدناش..حرفایی ک پشتم زد و ابرومو تو فامیل برد هیچکدوم یادم نرفته(الانم دارم با تنفر نگاش میکنم)....ازش خواستم طلاقم بده قبول نکرد گف دوست دارم..گفتم مهریمو ک بزارم اجرا طلاقم میدی ولی گف مهرتو میدم ولی طلاق نمیدم...گفتم ازت متنفرم گف ولی من دوست دارم!گفتم چرا وقتی من نمیخوامت گف نمیدونم دیونم دوست دارم.....الانم ازم گله میکنه ک چرا باهاش سردم!!!چرا مث قبل نیستم..میگم بخواب دیروقته میگ وامیخوای بپیچونیم!گفتم ی زمان شکایت داشتی ک نمیزارم بخوابی.....ظهرک میاد خونه میگم پاشوبرودیرت شد!میگ میخوای از شرم خلاص شی؟..شکایت میکنه ک یذره محبت ندارم...پیشش نمیشینم!بغلش نمیکنم حتی حرفم زیاد نمیزنم سرم تو گوشیه....وقتی شب زودمیاد خونه ناراحت میشم ک زود امده...دیگ مث سابق تو چشم جذاب و قشنگ نیس...هرکاری کردم قیدمو بزنه ولی نمیزنه اخرش زدم ب سیم اخر و گفتم عاشق کس دیگم!هیچی نگف هیچ واکنشی نشون نداد اثر ناراحتی ندیدم ازش!گف بزرگ میشی یادت میره گفتم نمیره من اونو میخوام نه ترو طلاقم بده گف اقتضای سنیته یادت میره دوباره میای پیش خودم!!!(من۲۰سالمه)..اونم چندسال ازم بزرگتره......وقتی برام یچیزی میخره مث بستنی بهم نمیده تا بوسش کنم...گاهی میگ بیامنو لوس کن ولی نمیرم!ازدرمیاد تو ی سلام خشک میدم بعد اون خودش میگ و خودشم جواب میده مثلا ب خودش میگ سلام اقای زحمت کشم خسته نباشی بوس بوس.....(قبلا پشت در قایم میشدم و میمد تو میپریدم بغلش).... حس میکنم تو خودش میریزع تنبل شده دیگ سرکار مث قبل نمیره.....اون روز گف انقد بهم دول نزن بزار زندگیمو کنم بسازمش....ولی من اصلا دوسش ندارم حس میکنم دارم عمرمو. تلف میکنم ازش متنفرم چون جوونیمو داره حروم میکنه