2733
2734
عنوان

دیشب شوهرم گفت دیگه دوستم نداره

10141 بازدید | 152 پست

دو ماه پیش سر یه موضوع مزخرفی بهش شک کردم خانواده اش هم فهمیدن یعنی خودم به مادر شوهرم گفتم بیا ببین پسرت چی کار کرده باهام اخر فهمیدم که من اشتباه میکردم بعد اون من ازش معذرت خواهی کردم بارها اونم گفت که بخشیدم ولی باز هم با هم سرد بود دیر میومد خونه حرف نمیزد کاری به کارم نداشت اصلا تا اینکه دیشب سر این سردی و بی محلیاش اروم داشتم باهاش حرف میزدم که مشکلش چیه که این طوری میکنه یهو شروع کرد به داد و بیداد که دست از سرم بردار چیه دوباره بهم شک کردیو این حرفا من خیلی لحنم خوب و مهربون بود نمیدونم یهو چرا این طوری کرد بعد از کلی داد و بیداد گفت دیگه بهم هیچ حسی نداره و میخواد تمومش کنه حالا نمیدونم باید چی کار کنم از یه طرف هر دیقه صداش تو گوشمه که گفت دیگه بهم حسی نداره از یه طرف نمیخوام زندگیم بهم بخوره دلم میخواد برم خونه پدرم ولی نمیتونم دلم نمیخواد وقتی میاد خونه ببینه با حرفی که دیشب بهم زد نشستم تو خونه منتظرش 

زندگی دشوار است مثل کبریت کشیدن در باد
دیشب بهم گفت تو ابرومو جلو خونوادم بردی 


راس گفته خب 

در دلم کسی جا دارد که در تمام زندگی ام ،او را حس میکنم و به خاطر وجودش با خداوند در خلقتش شریک شده ام.ندیده دوستش دارم و عاشقانه منتظر حضورش در آغوشم هستم ❤

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

نباید بحث رو ب خانوادش میکشوندی

❤️برای آرامش و موفقیت خودم و اعضای خانوادم دعام کنید از شر فتنه هم دور بمونیم❤️  💙💠🔷عضو گروه آبی🔷💠💙  🧡  شروع کالری شماری ۵ ابان با وزن ۷۶ با گروه نارنجی🧡 ۱۸ ابان ۷۵ کیلو💪هدف نهایی۶۰💪  19 دی وزن 69/۹۰۰ 💪تاریخ 27 دی به هدف اولم 68 رسیدم😍 بعد یک سال حدودا وقفه 16/09/1402 بازم شروع کالری شماری میکنم با وزن۶۹ 😍هدف نهایی 60😍 وزنم تا یلدا 6۸😍
2728

خوب راس گفته چرا ب مادرش گفتی؟

ازت عصبانیه زمان بده بهش و ب محبتات ادامه بده خوب میشه

خیابان پاییز 🍂 کوچه مهر❤ پلاک ۵ 😄                                                                                                   قسم به تین و عنکبوت به مرغ باغ ملکوت                      ازته دل برات بگم دنیا فدای تارموت❤                                                                                                       غصه نخور دیووووونه 😄       کی دیده شب بمونه؟😍                                                                                   بالاخره همه چی درست میشه 😔  درستم نشد تموم که میشه                                                                                         💔ازبخت بدم آینه فروش شهر کوران شدم💔😔

کار شما بد بوده انتظار نداشته باش که زود فراموش کنه بهش زمان بده به مرور همه چیز درست میشه

                           یا ابا عبدالله                                                  پسر داشتن حس شیرینیه ....دنیای معصوم وکودکانه اش به من که یک زن هستم حس آرامش عجیبی میده.... وقتی که از همه مرد های زندگیم نا امید میشم و به یه گوشه پناه میبرم، یه مرد کوچولو میاد پیشم که نه شوهرمه ، نه پدرمه، ونه برادرم . اون تنها عشق زندگی منه که بادستای کوچولوی مردونه اش موهام رو نوازش میکنه و برای اینکه غصه هام رو فراموش کنم، با صدای قشنگش توی گوشم میگه : مامان، امروز موهات چقدر قشنگ شده .......❤️ وتوی اون ثانیه هاست که من اوج میگیرم وبا عشق زندگیم از ته دل میخندم.... آره ..... عشق زندگی من اون چشمای قشنگ مردونه ست که با نگاهش فریاد میزنه :مامان عاشقتم........ومن با تمام پوست و گوشت و خونم عشقش رو احساس میکنم.....❤️❤️❤️❤️ 
2740

شاید عصبی بوده

گاهی آدم تو جنگ با خودش باید اونقدر پیش بره که یه ویرونه بسازه از وجودش...اونوقت از دل اون ویرونه یه نوری، یه امیدی، یه جراتی جرقه میزنه... بس نیست این همه ناکامی؟این همه بدبختی...توی دنیایی که دو روز بیشتر نیست،منتظر چی هستیم؟کدوم معجزه؟کدوم خوشبحتی باد آورده؟🍀

چرا بهش شک کردی؟؟؟

شوهرت حق داره

زبونی تو رو بخشیده اما از ته دل هنوز دلش صاف نشده....

بنظرم یه مدت محبتت رو بیشتر کن و بهش گیر نده

زمان میبره تا جریان رو هضم کنه..نمیخوام سرزنشت کنم اما کاری که کردی خیلی عواقب داشته واسش..مخصوصا که به بقیه هم گفتی...

الانم‌چون فکر میکنه اعتماد بهش نداشتی دوست داشتن رو برده زیر سوال.....

بهش فرصت بده...حل میشع....اینکه گفته بهت حسی نداره در مقابل کاری که تو کردی هیچه پس خودتو اذیت نکن..

دلم می خواهد یک دختر داشته باشم.❣دختری با موهای بلند مشکی و چشم های درشت خندان. اسمش را بگذارم "گیسو" و هر وقت دلم آشوب بود بنشانمش روی زانوانم و گیسهایش را ببافم تا قلبم آرام بگیرد.حالا که فکرش را میکنم دلم میخواهد "باران" هم داشته باشم. دختری لاغر و قد بلند که با صدایی مخملی برایم شعر بخواند. یک دختر تپل و مهربان با گونه های سرخ و گرد هم میخواهم. اسمش را بگذارم "آلما" و موهایش را با شامپوی سیب بشویم تا حسودی موهای طلایی خواهرش "گندم" را نکند. آدم برای دختری با موهای طلایی جز گندم چه اسمی می تواند بگذارد. معلوم است، "خورشید"! اصلا خورشید باید اولین دخترم باشد و هر صبح که چشمهایش را باز می کند ببیند خواهرش "شبنم" زودتر از او سماور را روشن کرده، "شادی" را بیدار کرده و به "نسترن" رسیده. دلم میخواهد در حیاط خانه م "ترانه" بخواند و "بهار" برقصد. "نگار"م خودش را لوس کند و من به هیچ کدام نگویم که روز تولد خواهرشان "الهه" مجذوب چشم هایش شده م. دلم چقدر دختر می خواهد. روزهایم بی "سحر"، شبهایم بی "مهتاب"، آسمانم بی "ستاره" و زندگی بدون "افسانه" ممکن نیست. تازه یک "ساقی" هم میخواهم تا سرم را گرم کند و "همدم" تا درد دل هایم را برایش بگویم. "رویا" می خواهم تا انگیزه زندگیم باشد و "آرزو" که دلیل نفس کشیدنم. دلم میخواهد یک دختر داشته باشم. دختری که خودم را توی چشمهایش و آرزوهایم را روی پیشانیش ببینم. هیچ اسمی توصیفش نکند. همه چیز باشد و هیچ نباشد. از هر قیدی آزاد باشد و در هیچ ظرفی جا نشود. رهای رها باشد! آری، انگار دلم می خواهد دخترم "رها" باشد...   وزن بعد زایمان 115...هدف اول... 110❌هدف دوم.. 105❌هدف سوم.. 100❌
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

شیردوشی

melika1403 | 23 ثانیه پیش
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز