خواهر شوهرم بعد از چند سال با دوتا دختر کوچیک از شوهرش جدا شده و بچه ها رو هم سال آینده میده به شوهرش،خواهر شوهرم از زمان عقد می فهمید شوهرش اعتیاد داره اما کوتاه اومده بود درآمد شوهرش خیلی خوب بود همه چی براش میخرید حتی واسش ماشینم خرید ،خانواده شوهرم آدمهای مقید و مذهبی هستن،یه دفه خواهرشوهرم اخلاق ورفتارش عوض شد لباس پوشیدنش خیلی راحت و آزاد شد آرایش غلیظ میکرد تا اینکه بینیشو عمل کرد همه میگفتن حیفه تو شوهرت تیپ و قیافه نداره،پاشو کرد تو یه کفش از شوهرش جدا شد حالا هم دیگه خیلی بی قید و بند شده ،شوهرم خیلی عصبیه هرچی. باهاش حرف میزنن میگه من اینجوری راحتم،شوهرم میگه اگه حرفمو گوش نکنه برخورد بدتری باهاش میکنم مادرشم یه آدمه بیسواد وخودخواهه حاضر نیست بره پیش دخترش که تنها نباشه