2737
2739
عنوان

خاطره نازایی تا زایمان من😊(عاطفه زمستان)

| مشاهده متن کامل بحث + 24343 بازدید | 224 پست

دکتر زنگ زد بیاین ماشین خودم



پیاده شدیم رفتیم ماشین دکتر



احساس میکردم پاهامو باز کنم بچه دنیا میاد

به دکتر گفتم تا محب کوثر نمیرسم ببر نزدیک تورو خدا که گفت باشه میریم بابک...


هی دردا میومد هی کم میشد


جوری دستگیره بالا رو میگرفتم که میگفتم الان میکنمش  😂


از بس هم خوابم میومد بخاطر بی خوابی دو شب قبلم نمیتونستم بیدار بمونم


دکتر زنگ زد بیمارستان که مریض اورژانسی داریم بدون هر چیزی بفرستیدش اتاق عمل بعدا کار بستری و.. رو انجام میدن



دور بیمارستان بابک هم همیشه خدا ترافیکه موندیم توی ترافیک😂😂


نیم ساعت یا بیشتر توی ترافیک بودیم

نزدیکای بیمارستان شوهرم پیادن شد دویید از بیمارستان ویلچر اورد


انقدر درد داشتم اصلا نفهمیدم کی رفت و اومد


نشستم رو ویلچر شوهرم دویید سمت بیمارستان


رسیدیم در بیمارستان یه آقایی که کارمند اونجا بود

دویید ویلچرمو گرفت سریییع دویید توی راهروهای بیمارستان بعدش اسانسور و...


رسیدیم در اتاق زایمان...

💙Gods decide is out of our hindsight power but it💙💙💙 is always beneficial for us💙

اینم بگم دکترم ترسیده بود میگفت کاشکی دستکش میاوردم توی ماشین بچه اومد به دنیا بیارمش😂😂😂




خلاصه رفتم داخل اتاق 5 یا 6 نفر توی اتاق بودن


تا در باز شد هرکسی یه لباسمو در میاورد...


دکتر گفت برو بالای تخت زایمان😂


من از وقتی معاینه کرد توی مطب میگفتم نمیام،اگه سزارینم میکنی بیام،دکتر گفت باشه حالا پاشو تو


شنیدم به شوهرم گفت بچه داره میاد سزارینش نمیکنم



(دکتر اولی گفته بود دهانه رحمت بالاس نمیتونی طبیعی بچه بیاری،بخاطر همون میترسیدم)



روی تخت زایمان میگفتم دکتر تورو خدا سزارینم  کن خوابم میاد و...



دکتر میگفت باشه تو فعلا زور بزن😂😂


خلاصه چند باری زور زدم که تشنم شد،گفتم تشنمه لبام خشکه تورو خدا آب بدین


که یه کم آب آوردن برام...



توی زور آخرم یهو حس کردم سبک شدم


یهو پسر ماهمو دکتر گذاشت روی شکمم


یه پسر پشمالوی خوشگل😍😍😍



بعد پسرمو بردن برای تمیز کردن و وزن و...


منم از بس دکتر بی حسی زده بود بخیه زدنش رو اصلا حس نمیکردم


به دکترم میگفتم دکتر اگه میدونستم طبیعی زایمان میکنم بیشتر آرایش میکردم😂😂😂


من فکر کردم سزارینم و نمیتونم بلند شم تا شب و چشمام اذیت میشه🙏😂😂



دکتر گفت:آرایشت واسه عکس اول کافیه😂😂😂😂



خلاصه دیدم خیلی راحت بود گفتم دکتر خدا خیرت بده سزارین نکردی😂😂😂


(کلا فازم معلوم نبود از بی خوابی گیج میزدم😂😂😂👑)



خودم اومدم از تخت پایین و رفتم ریکاوری و بعدش خیلی راحت بودم


رفتیم بخش زایمان اتاق روبرویی یه سزارینی بود که دراز کشیده بود منم دیدم اون نمیتونه بشینه یا غذا بخوره جوجه رو میکشیدم به دندونم😂😂😂😂


خلاصه من زایمان کردم و اومدم خونه و سه روز بعد رفتم مطب دکترم برای معاینه منشیش گفته بیا از زایمان پر ماجرات بگو دکتر یه جور با آب و تاب میگفت حس کردم فیلم بوده😂😂😂



دوشبم بعدش رفتم برای زردی پسرم بیمارستان و پسرم شکر خدا الان خیلی حالش خوبه



پسرم 19/4/1396به دنیا اومد


اسم دکتری که واسه نازایی رفتم پیشش

دکتر امینه صابونچی


دکتر غدد آقای همایون افتخاری


دکتری که زایمان انجام داد دکتر:معصومه رحیم نواز


خییییلیییییی ممنوووونم که وقت گذاشتید و خوندید


امیدوارم خوشتون اومده باشه😘😘😘

💙Gods decide is out of our hindsight power but it💙💙💙 is always beneficial for us💙

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2731

عزیزم خیلی خوشحال شدم که این نعمت بزرگ رو خدا بهتون داده، برای همه منتظرای نی‌نی دعا کن، من رو هم از دعای خیرت محروم نکن، ان‌شاءالله همیشه خوشبخت باشین و با دل خوش گل پسرتون رو بزرگ کنین

میشه واسه سلامتی کوچولوهام صلوات مهمونم کنین⁦❤️⁩⁩ ی دنیا ممنونم
2740
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687