2733
2739

عروسی داخل هتل دعوت بودیم.سالن کوچک بود بین خانوما آقایون پاراوان گذاشته بودن.

قسمت خانوما داشتن میرقصیدن من صندلیم پشت به پاراوان بود اینقد عقب رفتم تا پاراوان افتاد.

تجسم کنید نگاه همه زن مردها بهم گره خورد رقاص ها انگار بمب انداختن پریدن زیر میز

همه سرزنشم کردن کوفتم شد عروسی🙁

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

یه بارمیخواستم برم دوست پسرموببینم تاریک بودهواایستاده بودتومحله منتظمن بود😍اونطوری که داشتم میرفتم باعجله کفشامم توراه به پام میکردم یه درمیله بودوسط راه که بایدازرواون میگذشتم که اونطرف درمنتظرم بودهمین که میخواستم ردبشم پام گیرکردباسررفتم زمین جلوش پخش شدم😢😢نفهمیدم چیکارکنم پاشدم باهاش دعواکردم که چرامیخندی بیاببین شایدمردم😊

(Biri var (g
2731
عروسی داخل هتل دعوت بودیم.سالن کوچک بود بین خانوما آقایون پاراوان گذاشته بودن. قسمت خانوما داشتن می ...

ای جانم😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂

زندگی با عشق زیباست😍بعد ۴ سال به عشقم رسیدم😃


یادش بخیر دوران مدرسه یه معلم اقا داشتیم این بنده خدا نسبت به روابط استاد و دانش اموز خیلی حساس بود مخصوصا که مدرسه دخترونه هم بود سعی میکرد خیلی رعایت کنه مشکل ایجاد نشه یه بار تو کلاس خیلی خسته بودیم  بهش گفتیم لطفن آنتراک بدید استراحت کنیم گفت باشه به یکی از بچه ها که نزدیک کلید برق بود گفتیم خاموش کن پنج دقیقه بخوابیم اقا این کلید و زد کلاس تاریک شد( پرده هام کشیده شده بود) حالا معلممون با استرس:برقو چرا خاموش کردین😨خانووووم اون برقو روشن کن 😅ینی چی!!!!!این چه وضعشه برقو روشن کنید😂😂طفلک ترسیده بود بلایی سرش بیاریم😂😂

این معلمو بنده خدا تا اخر سال سوژه کردیم 😂😂

منو دوستم تو دانشگاه یبار شرط بستیم بشینیم تو شلوغ ترین محوطه ی دانشگاه . انقد اوسکول بودیم فک میکردیم خیلی شاخیم مثلا اگه اینکارو بکنیم. 

بعد وسط حیاط جلو دانشکده نشستیم زمین یه عالمه پسر بالا سرمون میخندیدند ماهم پانمیشدیم نمیدونم چرااا

میشه یه صلوات واسه خوب شدن بابام بفرستید؟ بدجوری بهش احتیاج دارم. ❤❤❤❤❤❤❤❤❤حس عجیبیه وقتی داری به آخرای سومین دهه زندگیت نزدیک میشی و یهو میبینی وای چقد داره دیر میشه واسه زندگی... یهو میبینی دیگه از اون خوابای طولانی تا کله ظهر خبری نیست... یهو میبینی آرزوهات چقد عوض شدن... یهو باخودت میگی نکنه دنیا تموم بشه و من هنوز به آرزوهام نرسیده باشم... همه ثانیه ها برات ارزشمند میشن..تازه بیدار شدم دعا کن چشامو نبندم... میخوام این راهو تا تهش برم... میخوام یه روز بگم به خودم که دیدی تونستی..  
2740
بازیگر خوبی نیستی اما فیلم نامه نویسیت حرف نداره    

ای جون آره البته اینجا منو متبحر کرد😜😜😜 😅😅😅😅

《••°♧👑سوگلی السَلطَنه بانویِ اَولِ دَربار👑♧°••》خدایی سگل دیگه خیلی داغانه همون سوگول صدام کنین😥😥(سوگل درسته).(( خودم خواستم))

بزرگترین رسواییم اینه که چون همیشه عادت داشتم وقتی میشینم رو مبل پاهامو میارم بالا میذارم رو مبل شب خواستگاریم اصلا حواسم نبود طبق عادت پاهامو گذاشتم بالا شوهرم هنوز که هنوزه میگه میگه داشتم شاخ درمیاوردم زمانیکه همی دخترا ادا با کلاسی درمیارن تو پاتو گذاشتی رو مبل یه تیکشم که من اصلا یادم نمیاد میگه دستتو کردی تودهنت وخلاصه کلا میگه عاشق صداقتت شدم.😍😍😷

تارسیدن به هدف دور زدن ممنوع🎯🎯🎯.
بی ادبیه اما میگم.اولین شبی با همسرم تنها بودم سرما خورده بودم خواست منو ببوسه منم یه عطسه گنده و یه ...

همونجوری عاشقت شده😅😅😅😅

《••°♧👑سوگلی السَلطَنه بانویِ اَولِ دَربار👑♧°••》خدایی سگل دیگه خیلی داغانه همون سوگول صدام کنین😥😥(سوگل درسته).(( خودم خواستم))

واااااااااااای خدااااااااااااااا

به قدری خندیدم که اشکام دراومد. حلقمم درد گرفت

😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂


آخه تو چرا ماجراهاتو انقدر بامزه و خوشمزه تعریف میکنی؟😂😂😂😂😂😂😂




🍀برای سلامتی و طول عمر پدر و مادرم صلوات🍀
2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز