عروسی داخل هتل دعوت بودیم.سالن کوچک بود بین خانوما آقایون پاراوان گذاشته بودن.
قسمت خانوما داشتن میرقصیدن من صندلیم پشت به پاراوان بود اینقد عقب رفتم تا پاراوان افتاد.
تجسم کنید نگاه همه زن مردها بهم گره خورد رقاص ها انگار بمب انداختن پریدن زیر میز
همه سرزنشم کردن کوفتم شد عروسی🙁