سرطان ریه که کمی به معز زده.توروخدا چیزی میدونید بیایید

متاستاژ یعنی دست اندازی سرطان به اعضای دیگر بدن که بیشتر در مراحل پیشرفت بیماریه

البته این و نمی گم که امیدتونو از دست بدید ابدا

خدا همیشه هست

دوست گلم علم پیشرفت کرده

مادر منم سرطان روده داشت سال 93 عمل کرد هشت جلسه شیمی شد الانم هر شش ماه یه سری آزمایش و سی تی اسکن داره تحت مراقبته

امیدوارم خدا به همه مریضا شفا بده و به همه ی همراهان مریضا هم قوه جسمی و روحی بده تا کمک مریضشون باشن

والا من تو بیمارستان خیلی چیزا دیدم شخصی و دیدم که دو سال دکترا جوابش کرده بودن ولی همچنان میومد واسه ادامه درمان

هیچ کاری از خدا بعید نیست دلت که می گیره شماره حرم امام رضا رو بگیر و مستقیم وصل می شی داخل صحن باهاش حرف بزن

من تو زمان سختی مریضی مادرم جراحی شیمی درمانی داستان های حین شیمی درمانی تماما ازامام رضا کمک خواستم

خیلی آرومم می کرد

شما هم ببین چی می تونه آرومت میکنه باید اول خودتونو پیدا کنید تا بتونید به مریضتون کمک باشید

شیمی درمانی و دوست داشته باشیم نسبت به کلمه و جمله اش گارد نگیریم

شیمی درمانی میره به جنگ سلول های بد

من اوایل از اسمش می ترسیدم حالم بد می شد ولی همش زیر سرم به مادرم می گفتم به دارو خوش آمد گویی کن داره وارد بدنت میشه تا بره سلولهای بد و از بین ببره

دوستم یکم در مورد مراقبت های بیمار، خواب، خوراک بیمار حین شیمی درمانی اطلاعاتت و ببر بالا

موقع شیمی درمانی حتما به مادرت آب میوه های طبیعی، هندوانه ،آب و مایعات و غذاهای سبک و کم حجم و مقوی مثل سوپ، عدسی که داخلش مرغ یا گوشت داشته باشه و این دست غذا ها تهیه کن بده بهش جوون داشته باشه و کمتر ضعیف بشه

حتما عزیزم

غصه نخور

درسته چه به مغز و چه به جای دیگه میشه متاستارز

در صورت متاستاز اگه سریع متوجه شن خیلی بهتره

سرطان یعنی هر چی زودتر متوجه شی و معالجه کنی بهتر نتیجه می گیری و طول عمر مریض بیشتر می شه

نگران نباش 

برای مادرت هم از داروهای آرام بخش زیر نظر دکتر استفاده کنید 

مادر منم اوضاع روحی و روانی خیلی خیلی بدی داشت 

در صورتی که اول امر حال عمومی خوبی داشت و فقط به خاطر خونریزی حین دفع رفتیم آزمایش 

ولی بعد از فهمیدن داستان یهو دیدیم مامانم عین پیرزنای هشتاد ساله که کمرشون دوتا شده غوز می کرد و پاهاش انگار نای راه رفتن نداشت

مصیبتی داشتیم عمل نمی کرد میگفت من خوبم مشکلی ندارم

اصلا یه وضعیتی بود که گفتنش هم الان برام خیلی سخته

ولی دوستم می خوام بگم ماها تو راهی قدم گذاشتیم که ناخواسته بوده و خیلی پر پیچ و خمه، امیدت و از دست نده، تحت هیچ شرایطی محکم باش آخر راه نور امید هست چون خدا اونجا وایستاده و ما رو نگاه می کنه

اینا رو چون حس الانتو درک می کنم  میگم بهت چون حس الانتو چن سال پیش داشتم

تا می تونی آهنگایی که دوست داره بزار گوش کنه 

دکتر بهمون می گفت غیبت درمانی کنید

تا می تونی زیر سرم و دارو باهاش غیبت کن تا یادش بره داستان چیه الان

از مراسم غم و غصه دورش کن

من حتی مادرم چون شهرستان زندگی می کرد تو خیابان وکوچه نمی رفت که یکی حرفی بزنه نا امیدش کنه همش با ماشین این طرف و اون طرف می بردیمش اصلا نزار کسی بشه دکترش و نظر کارشناسی بده سریع حرف و عوض کن

غر زدن و بیحوصلگی حین درمانش طبیعیه مامان من انقد غر می زد خدا می دونه صبرتونو زیاد کنید یه روزای اوکی و عالی بود یه روزای خیلی حال ندار- این مسیله هم همچنان باهاشه یعنی طبیعیه اثرات داروهای شیمی درمانیه (دکتر بهمون گفت این بیماری و درمانش اعصاب تاثیر می زاره)

چای دارچین زنجبیل واسه تهوع خوبه

سیرآبی و شیردون واسه تقویت سیستم ایمنی بدنش مناسبه اگه جراحی داشت بهش اناناس بدین واسه خوب شدن جای بخیه ها

عسل و آبلیمو و آب و قاطی کن بهش بده یکم مزه غذاها رو ترش درست کنید دلشون بیاد غذا بخوره

تا جایی که ذهنم کشش داشت گفتم

بقیش دست خدا و دکتری

امن یجیب مضطر اذا دعا و یکشف سوء