من دامن بدون شلوار میپوشیدم انقد بچه بودم که جذب سپهر شدم
تمام دنیام درد میکنه من هیچ وقت پول نخواستم محبت میخواستم گیرم نیمد
وقتی رفتم کیش حتی نمیدونستم خونه داره اما محکوم میشم که بخاطر پول خودش وباباش زنش شدی
الان بهترین جای شهر دو تا خونه زمین خونه پدری سپهر وباغ مغازه ووو هست ولی هیچی ندارم
من روی ارامشو ندیدم اون روز شماره بیتا رو برداشتم که ز بزنم بهش
فرداش رفتم از چارک کیش با سپهر
تو لندیگرافت همینجور پیام میداد
من میدیدم جرات حرف زدن نداشتم نگاش میکردم میگفت چیه انگار سگی که صاحب خودشو نمیشناسه نگاه میکنی
من هیچ راهی برام نمونده
سادیسم داشت تنوع طلب بود منم اصلا نمیدید
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست
تاپیک های به روز شده
53 ثانیه پیش
53 ثانیه پیش
54 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
