یه خنده کردم و گفتم اخییی ولی من خیالم راحته همینکه دخترم هنوز همینکه کاری نکردم
قطعا بخاطر تغییر فصله مال من
دوستم که کنارم ایستاده بود گفت چه ضرری داره یه لحظه اجازه بگیر و برو سرکوچه داروخانس یه تست بگیر و بیا شاید دفعه اول زود تست زدی
با اینکه اطمینان داشتم به خودم اما سر دوراهی موندم واسه دلگرمی به خودم به حرفش گوش کردم
رفتم و برگشتم اما حالا استرسم زیاد شده بود اسم دوستم فاطمه بود بهش گفتم بیا بالا پشت دستشویی من قلبم داره وایمیسته
باهم رفتیم و من تست رو زدم در حالی که دستم میلرزیددددد و همانطور که خط پررنگ میشد از تو دستشویی میگفتم فاطمه فاااااطمه فااااطی فاااااااااطی و بعدش جیغ حااااملم
حاااامله؟ تو عقد؟ وسط اون همه جنجال؟ دقیقا وقتی که داری به طلاق فکر میکنی
وای خدا
مشکل داشتیم پول نداشت شوهرم رفتارهای مناسبی نداشت جدا از همه اینا گفته بود عروسی نمیگیرم و جنگی بود بین خانواده ها
حس میکردم باید گریه کنم اما هرکار میکردم گریم نمیگرفت
بدو بدو باحالی زار رفتم پیش دوستم گفتم مثبتتتت بوووود چه غلطی کنممممم؟گفت بیا بریم دکتر
اما جیب خاااالی با شرمندگی از رییسم پول گرفتم و اجازه گرفتم
تو چله ی زمستون خیابونا رو میدویدم تا رسیدم به دکتر زنان
به منشی گفتم من عقدم اما باکرم چطور میشه تستم مثبت بشه
منشی فوق العاده بداخلاق تا اومد سربلند کنه بگه بشین تو نوبت ،حالِ آشفته ی منو که دید گفت بیمار که اومد بیرون تو برو داخل
رفتم و به دکتر توضیح دادم
گفت اول برو بخواب معاینه بشی
گفت که باکره ای اما دختر هم میتونه باردار باشه و اسپرم نفوذ میکنه
گفتم من دخول نداشتم با بداخلاقی گفت شده دیگه اون موقع که عشق میکردی حواستو جمع میکردی راست میگفت یه جورایی اما منه کم سن و سال که تو باورم نمی گنجید دختر بتونه باردار بشه و الان با کلی استرس و نا امیدی به تو پناه آورده بودم حقم نبود باهام اینجور برخورد کنی خانم دکتر
اونقدر بی پول بودم که ویزیت و هزینه معاینه رو پیچوندم و ریز از لای بیمارا در رفتم
نم نم بارون می بارید تا ازمایشگاه یه کوچه بود اما برای من فرسخ ها فاصله بود انگار.
دختر جوانی که مسول ازمایشگاه بود دلش برام سوخت وجویای حالم شد براش توضیح دادم گفتم فقط دعا کن آز منفی بشه
گفتم تروخدا سریع آماده کن جوابو که دارم میمیرم