بچه ها من خوابگاهی بودم
فک کنم میخاستیم پنکیک درست کنیم خوابگاه
یکی از دوستام اومد بگه شیرو بریز تو کاسه ش و ک جابجا شد ما زدیم زیر خنده جمعم خیلی پایه بود
بعد این خیلی بچه مثبت بود هممممیشم از این سوتیا میداد خلاصه دعوامون کرد گفت بی جنبه ها بسه دیگه
بعد خاست همون جمله رو تکرار کنه باز اشتباه گفت ایندفه دیگه پاچیدیم از خنده
داستانی بود سوتیای دوستم 😁😁😁😂