خسته شدم از این زندگی ... بعد یکسال هنوز تاریخ عروسیمون مشخص نیست .. شوهرم تازه فهمیده عروسی باید بگیره و اصلا فکرشو نکرده .. ۱۰ میلیون وام ازدواجمونو داده برا ننه بابای ...... خونه ساخته حالام مثل .. تو گل گیر کرده
مامانش نه برام مهمونی گرفته نه مراسمی ...
جوری شده به همه تازه عروسای اطرافم حسودی میکنم که چه خوب زود رفتن سر خونه زندگیشون اما واسه ما هنوز اسمی از عروسی هم نیست
خدایا آخه من چه گناهی کرده بودم
به خدا حق من این نیست