بچه ها ...من و دوستم هر دو توی این شهر غریبیم...ما به علت شباهت زیاد زندگیمون به هم خیلی با هم صمیمی شدیم ..همدیگه رو از مطب دکتر روانشناس شناختیم..اونم مثل من پدر و مادرش جدا شدن..و زندگی خونوادگی آرومی نداشته...از نظر من همسر فوق العاده محترمی داشت..فوق مهندسی داره.خود دوستم هم گرافیک خونده اما کار نمیکنههمسرش هم خیلی مهربونه توی جمع ..هم خیلی شاد و دست و دلبازه.همه چیزش از نظر من عالیه..متاسفانه متاسفانه امشب دوستم پناه آورد خونه من...کتکاری داشتن و ظاهرا این اولین بار نیست..همسرم هم که فهمید رفت خوابگاه..که دوستم راحت باشه...من بهش آرامبخش دادم تا بخوابه...باور نمیشد همسرش انقدر وحشی باشه..جای زیادی توی صورتش نمونده...اما ظاهرا خیلی بد دعوا کردن
اینا رو لطفا بخونید تا بقیه اش رو بگم...دوستم میگه اوایل ازدواجشون هفته ای یکبار این کتک کاری ها بود و از ترس آبرو بروز نداده..مشاور رفتن با هم و بعد رسیده به ماهی یکبار الانم تقریبا دوسال بوده که پیش نیومده..و امشب یهو پیش اومده...من فکر میکنم همسرش جنون آنی داره..نمیدونم...مشاور اینجا نمیره دیگه میگه همه میشناسنم..
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
راستش من بهش پیشنهاد کردم بزاره از خونه بره...اصلا یک مدت بیاد پیش من..ولی همسرش نفهمه...یا اینکه رره شهرستان پیش خونواده اش...من بهش گفتم یک جوری بترسونش ..ولی خودم خجالت میکشم از این پیشنهادم..من همیشه فکر میکردم مگه زنها دورازجون حیوونن که کتک بخورن..باید جدا شن..الان با شنیدن شرایط سخت خونوادگیش که من از این قسمتش بی اطلاع بودم..نمیتونم این پیشنهاد رو بدم..
گفت چند بار دستم رو بردم طرف تلفن به پلیس زنگ بزنماما ترسیدم برای موقعیت کاری همسرم بد بشه...من جای دوستم احساس بدبختی میکنم..هیچ قانونیییی هیچ چیزی نیست که بشه ازش کمک گرفت؟
دوستت دوستش داره که فکر موقعیت شغلی شوهرشه.پس طلاق پیشنهاد درستی نیست. چون این اقا دو بار منت کشی کنه ازش حل میشه.
قهر باشه جدی. بره شهرستان. نه برای قهر. به اقا بگه نیاز به تنهایی دارم و این قرتی بازیا. بزاره یکم دلتنگش بشه بعد باهاش حرف بزنه.
باید اقا درمان ش
شب ها وقتی دستان کوچکت را در دستانم قرار میدهی و با نوازش مادرانه انگشتانم به خواب میروی،با خودم فکر میکنم...دیگر چه کسی در طول عمرت انقدر عاشقانه و بدون چشم داشت برای آرامشت تلاش میکند... بعد از این روزهای کودکی، دیگر چه کسی توی خواب محو تماشایت میشود و به رویت لبخند میزند تا آسوده بخوابی؟و من چقدر دیر میفهمم عظمت عشق مادرم را. و تو هیچ وقت نمیفهمی! هیچ وقت حجم احساس مرا درک نخواهی کرد! تو دختر نیستی! تو هیچ وقت مادر نمیشوی
دوستت دوستش داره که فکر موقعیت شغلی شوهرشه.پس طلاق پیشنهاد درستی نیست. چون این اقا دو بار منت کشی کن ...
بهم گفت یکبار دوسال پیش سه هفته قهر کرده بعد از اون دیگه اتفاق نیفتاده به این شدت تا امسال..راستش من قبلا فکر میکردم خیلی راحت میشه برای این قضایا راه حل طلاق داد..الان نمیدونم چی کار کنم...فقط گفتم صبر کن یکم ورم صورتت بخوابه بعد برو شهرستان
کاری نمیشه کرد همه رو خودت گفتی دیگه متاسفم برای دوستت یا باید درمانش کنه یا طلاق بگی ...
وای بخدا اصلا باورم نمیشه..یکبار سر یک قضیه ای همسرم خیلییی الکی لج کرد و به هیچ عنوان کوتاه نمیومد ما توی جمع اینها بودیم و من شوخی شوخی جریان رو مطرح کردم انقدررشیک همسرم رو قانع کرد که بعد از اون همه به شوخی بهش میگفتن مستر جنتلمن..انقدر که با شخصیت و سلیس حرف میزد..حالا دوستم میگه گاهی تو دعوا خودش رو هم میزنه..