2737
2734
عنوان

بحث مادرشوهرم با من

1097 بازدید | 47 پست

دیروز رفتم خونه مادر شوهرم با شوهرم سر سفره ناهار بودیم وقتی خوردیم اومدیم عقب شب قبلش خاله شوهرم خونه مادر شوهر اینام بودن منم چون چند روز بود از مسافرت اومده بودیم چمدون لباسامو گذاشتم خونه و رفتم اونجا چون هی میزنگیدن که بیاید خلاصه رفتیم اونجا من چند روز بود حمومم نرفته بودم بعد اینکه سه شب موندم اونجا اومدم خونه که چمدونم و باز کنم و حموم برم خونمو جمع جور کنم که پدر شوهرم زنگید گفت خاله شوهرم میاد خونشون بیا اینجا  میایم دنبالت منم گفتم نمیتونم کار دارم 

من و شوهرم خیلی بچه دوست داریم اما بخاطر شرایط کار شوهرم میترسم بیارم😥                                        خدایا میشه یهویی حامله شم اونم دوقلو تمام سختیاشو به جون میخرم اخه عاشق دوقلوام               میشه واسه براورده شدن حاجتم یه صلوات مهمونم کنی... ممنونتم عزیز دلم ❤❤❤

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2731

خلاصه فردای اون روز رفتیم خونشون شوهرم سر سفره یه کلمه گفت خاله اینا نگفتن میان خونه ما مادر شوهرم قیامتی به پا کرد که من فقط اشک میریختم اجازت دسته زنته زنگ میزنیم میگیم بیا اینجا میگه نه میخوام برم حموم به خواهد من توهین کرده یه زنگ نزده بگه خاله بیاید اینجا 

اخه من موندم مگه کسی بخواد بره دیدنی خونه کسی باید بزنگی دعوتش کنی

من و شوهرم خیلی بچه دوست داریم اما بخاطر شرایط کار شوهرم میترسم بیارم😥                                        خدایا میشه یهویی حامله شم اونم دوقلو تمام سختیاشو به جون میخرم اخه عاشق دوقلوام               میشه واسه براورده شدن حاجتم یه صلوات مهمونم کنی... ممنونتم عزیز دلم ❤❤❤
2738
خلاصه فردای اون روز رفتیم خونشون شوهرم سر سفره یه کلمه گفت خاله اینا نگفتن میان خونه ما مادر شوهرم ق ...

😩😩😩😩بگو چه دعوتی چه کشکی چه آشی پدر بیامرز😩😩

اینکه دیگران با ما چگونه رفتار میکنند را ما به آنها می آموزیم.

تو عروسیتون کیسه شاباش دست خواهر من بوده دختر خاله اش اومده از خواهرم کیسه رو گرفته بگو به تو چه ربطی داره(از زبون مادر شوهرمه اینا)

همینم مونده این تصمیم بگیره کی بیاد خونش 

بعد شوهرم من و گذاشت اونجا رفت سرکار  مادر شوهرم چایی اورد من نخوردم گفت زهرمار خوردی به درک کوفت خوردی همینم مونده تو تصمیم بگیری برام

من و شوهرم خیلی بچه دوست داریم اما بخاطر شرایط کار شوهرم میترسم بیارم😥                                        خدایا میشه یهویی حامله شم اونم دوقلو تمام سختیاشو به جون میخرم اخه عاشق دوقلوام               میشه واسه براورده شدن حاجتم یه صلوات مهمونم کنی... ممنونتم عزیز دلم ❤❤❤
وای خدا شوهرت چی گفت ؟

شوهرم شبش که از سرکار برگشت خونه به من گفت برو تو ماشین من رفتم هر چی تونست بهش گفت اخه خاله شوهر من مادر شوهر خواهرمه 

نشسته بودن باهم اونسب اون پرش کرده بود 

من و شوهرم خیلی بچه دوست داریم اما بخاطر شرایط کار شوهرم میترسم بیارم😥                                        خدایا میشه یهویی حامله شم اونم دوقلو تمام سختیاشو به جون میخرم اخه عاشق دوقلوام               میشه واسه براورده شدن حاجتم یه صلوات مهمونم کنی... ممنونتم عزیز دلم ❤❤❤
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز