مامانهديه عزيزم مرسي از پاسخت، يه ماه روزي يكي دادين؟
سرخود؟يا دكتر گفته بود يك ماه بدين؟ ميتونم بپرسم توي ازمايش اس پ ر م تعداد و تحرك همسرتون كه طوره؟
من نميدونستم بتاي مشكوك داشين، كي بوده؟ چه سخت، شما خنكي و كاسني ميخورين؟ مطمئنين رحمتون زيادي گرم نشده؟
بچه ها طرز تهيه ميگو رو بلدين؟
عزیزای دل میدونم خیلی هاتون تواین ماه ها به امید خدا زایمان درپیش دارید برای بچه اولی هاکه بین سزارین وطبیعی میمونن و واقعا تصمیم سختی هست میخوام تجربم وبگم تا تصمیم گیری براتوک راحت تربشه یا لااقل کمکی بشه بهتون.
من عاشق زایمان طبیعی بودم توکل بارداری مطالب خوندم وتحقیق کردم خاطره های زایمان رو خوندم و روز به روز مطمئن ترشدم وازدرد هم اصلا نمی ترسیدم چون توپریود وحشتناک ترین دردوتحمل میکردم آستانه صبروتحملم تودردخیلی بالاست البته میدونستم درد زایمان خیلی وحشتناک تره اما میدونستم از پسش برمیام .خلاصه گذشت و وقت زایمانم رسید ۳۸ هفته دیگه منتظر درد بودم پیاده روی وخوردن خاکشیر واما هیچ که هیچ شد ۳۹ هفته بازم نشستن روی صندلی برعکس وحلقه وهمه رو امتحان کردم بازم هیچ دردی وجود نداشت دریغ ازیک انقباض ( دکترم از ۳۸ هفته گفته بود هروقت دردت گرفت برو بیمارستان منم میام.میخواستم طبیعی با بیحسی انجام بدم )خلاصه ۴۰ هفتم شد رفتم مطب دکترم خندید وگفت توهنوز نزاییدی 😁خلاصه گفتم نه دریغ از یک ذره درد دکترم گفت سنو انجام بده سنو انجام دادم دید وزن بچه ۳۹۰۰زده توی سنو ودکترم گفت وزن بچه بالاست من گفتم خانم دکتر میشه تا ۴۲ هفته منتظر بشم خیلی دلم میخواد طبیعی زایمان کنم دکترم گفت دیگه بیشتر ازاین ریسکه ووزن بچه بالاست لگنت روپاره میکنه درحین زایمان .من هم که این وشنیدم خیلی ترسیدم که زحمت ۹ ماهم حدر بره وفردایی صبحش رفتم برای سز خیلی ناراحت بودم تودلم کلی غصه داشتم که چرا دردم نگرفت چراباید سز بشم خلاصه رفتم تو ریکاوری دکتر بیهوشی اومد گفتم آقای دکتر من زایمان با بیحسی اسپاینال میخوام نمیخوام بیهوش باشم لحظه تولد دخترم دکترم قبول کرد ورفتیم برای عمل امپول بی حسی رو به بهترین شکل ممکن زد (با اینکه خیلی راجع به درد این امپول بد شنیده بودم )ولی واقعا عالی زد برام بعدش هم عملم به بهترین شکل ممکن انجام شد خیلی حس خوبی داشتم کاملا بهوش،وبیداربودم بدون هیچ دردی صدای پاره شدن کیسه ی اب و ریختن اب بعدشم گریه دخترکم بهترین حس دنیا انشاءالله قسمت همگیتون بشه خیلی خوب وعالی بودم ولی اصلا گردنم رو تکون ندادم حتی وقتی که صورت دخترم وبه صورتم چسبوندن چون شنیده بودم گردن درد وسردرد وحشتناک ادم میگیره اگه گردنش رو تکون بده .اصلا تا ۱۲ ساعت هیچ تکون ندادم سرم رو .خلاصه از فرداییش هم بلند شدم وسرحال رفتم خونه نمیگم هیج درد نبود بود ولی مثل سوزش زخم بود من حتی یه آخ هم نگفتم اومدم خونه خودم رفتم دوش گرفتم اومدم میرفتم دستشویی میومدم حالم خیلی خوب بود اصلا خبری ازدرد وحشتانک نبود فقط سوزش بود اونم بعضی اوقات حسش میکردم همه چیز عالی بود بعد زایمانم خداروصدهزار مرتبه شکرکردم که من وبرد طرف سزارین وسزارین شدم واقعا برای من عالی بود .ایناروگفتم تا بهتون بگم سعی نکنید به زور زایمانتون رو تغییر بدید ببینید به بدنتون کدوم زایمان میسازه .شرایط بدنتون شرایط وزن جنین کل شرایط با کدوم زایمان هماهنگی بیشتر داره باورکنید هرزنی یه زایمان براش بهتره همه مثل هم نیستن یکی سزارین به بهترین شکل انجام میده یکی طبیعی خودتون روبسپرید به شرایط خودتون ببینید ماه آخرچطورمیشه وبعد تصمیم بگیرید.ببخشید طولانی شد خواستم کمکتون کنم چون خودم خیلی ناراحت بودم وافسرده بخاطر سزارین الکی غصه میخوردم اون روزهام وخراب کردم .شما اشتباه من وتکرارنکنید.
عزیزم بستگی به میزان لکه داره.. اگه کم باشه یعنی اگر پنبه رو وارد دهانه واژن کنی فقط کمی روی پنبه خونی بشه استحاضه قلیله هست و غسل نداره.. فقط برای هر نماز یک وضو بگیر و بدنت رو پاک کن و لباستو عوض کن
اگر خون وارد پنبه شد میشه استحاضه متوسطه و روزی یک غسل داره
اگر وارد پنبه شد و از سمت دیگه خارج شد میشه کثیره و برای هر نماز یک غسل داره
