عزیزم من خودم حدوددوماه رژیم گرفتموکیت گذاشتم.درماه یه هفته خونه پدری همسرم بودیمومجبوربودم یواشکی انجام بدمواوناهم مدام اصرارمیکردن که لبنیات بخورموکلی سررژیم اذیت شدموعصبی میشدم که وای رژیمم وای کیتم چراکمرنگترشدواینچیزاوقتی اقدام کردمونگرفت خیلی توذوقم خوردوشوهرمم خستگی ازاون اجبارغذایی واقعاتوتنش موندبعدبه خودم نگاه کردم گفتم چراخودموآزاربدم.خیلیا رژیموتخمک گذاری رعایت نکردنوخداقسمتشون کردوخیلیاروهم دیدم که بارژیم نتیجه نگرفتنوخاست فقط خاست خداس.من بخاطرخانواده شوهرم میخاستم پسربشه ولی گفتم اگه کلن بچه دارنشم حرف مردم وآزارشون بیشترازدختردارشدنه.واینکه من اول بایددیدگاه خودمونسبت به دخترداشتن درس کنم تاتوقع داشته باشم مردم اذیتم نکنن دختریه برکت ونعمت بزرگه وبچه هرچی باشه تکه ای ازوجودپدرمادره وقتی پریودشدم رژیموکنارگذاشتم تقریباتوهمون پریودکلی دوغوماست خوردم چندروزبعدشم اقدام کردموالانم هرچی خداقسمتم کرده باشه لطف وبزرگیشه ومن دوسشدارم