سلام.همیشه توی زندگیم همه چیزو راحت بدست آوردم.هر چی خواستم دم دستم بود.خواستم درس بخونم خوندم.خواستم سر کار برم بدون دغدغه و آسون رفتم.خواستم ازدواج و زندگیه موفقی داشته باشم داشتم.هیچ وقت از یاد خدا غافل نشدم و همیشه شکر گزارش بودم.همیشه میگفتم میدونم تو کردی میدونم هر چی دارم رو تو دادی....میدونم خودم هیچم....تا اینجا انقدر همه زندگیم بی دغدغه بود که فکر میکردم همیشه همینطوره.....کافیه من بخوام خدا هم برام میخواد........رسیدم به روزی که گفتم بچه میخوام.انقدر به زود اومدنش مطمئن بودم که همه برنامه ریزیهامو کردم و گفتم همین ماه اول میآد....ولی نیومد.ماه دوم هم نیومد ....گفتم مشکلی نیست.مطمئنم.ولی میرم دکتر فقط برای اینکه روی اطمینانم صحه بذاره...تا چند ماه دکتر گفت مشکلی نیست و من هم با خیال راحت که حتما مشکلی نیست...برای کسایی که بچه دار نمیشدن دلسوزی میکردم و میگفتم" اخی چه بد.طفلی چه عذابی میکشه.خدا برای هیچ کس نخواد"و توی دلم مطمئن بودم که برای من نمیخواد.یواش یواش شد یک سال وکمی ته دلم لرزید.نکنه....دکترم رو عوض کردم.جدی تر پیگیری کردم.کم کم به خودم جرات دادم و از تاپیکهای بارداری و خوش خبری اومد سراغ تاپیکهای ناباروری.تا دیدم ای وای.مشکل من شوخی نیست.خیلی ها درگیرشن.تخمدان پلی کیستیک.با امید شروع کردم به مصرف دارو.هر ماه با خوردن کلومیفن میگفتم این ماه حتما میشه.ولی نشد.از همه شنیدم متفورمین در کنار کلومیفن بهتره.خوردم. باز هم نشد.توی همین سایت خوندم ویتاگنوس معجزه میکنه ولی بی فایده بود.گفتن بعد از عکس رنگی احتمال بارداری بالاست ولی برای من نبود...............خدایا میدونم رهام کردی وگذاشتی اینجا امتحانم کنی.....اینجا یقمو بگیری.........اینجا ایمانم رو بسنجی.ولی اینجا نه........خدا جون اینطوری نه........هیچ وقت فکر نمیکردم بچه بشه ملاک امتحانم.........ولی با همه اینها خدا جون بازم عاشقتم......من بنده توام.موندم اینجا. سفت و محکم.......میدونم صدامو میشنوی.جوابمو بده.........