ناگفته نماند من چون حتی به زایمان فکر هم نمیکردم اونشب یه دل سیر شام هم خورده بودم!با این حال به خاطر اینکه شب قبل از عمل آمپول انکسوپارین زده بودم دکتر بیهوشی(آقای جوانشیر عزیز) تشخیص دادن من بهتره بیهوش کامل بشم به وسیله تزریق...
چشمامو ک باز کردم درد شدید و ناگهانی توی شکمم حس میکردم...از درد عربده میکشیدم.میگفتم منو دوباره بیهوش کنید.نگو چون من به داروی پتدین حساسیت دارم نمیتونن بهم مسکن بدن...تا توی بخش ناله کردم و از درد به خودم پیچیدم...وسط دردا و عربده کشیدند میگفتم بچه م چطوره...وقتی اومدم تو اتاق خانواده م اومدن بالای سرم و اونجا بود ک عکس زیباترین موجود دنیارو ب من نشون دادن و من تموم دردام یادم رفت....