2733
2739
عنوان

چیه این مادر بودن...

872 بازدید | 26 پست

نه ماه ترس و لرز برای موجودی که میدونی تو بطنته...

پرهیز غذایی...تهوع های گاه و بیگاه...داروهای جورواجور...عمل سرکلاژ...استراحت مطلق...آمپولای دردناک...و در نهایت سزارین اورژانسی...

به خاطر حساسیت به پتدین مسکن دریافت نکردم و زجرآورترین درد زندگیمو تجربه کردم...ولی زیباترین لحظه عمرم لحظه دیدن فرزندم بود...تمام دردا یادم رفت...تموم زندگی من خلاصه شده تو وجود فرزندم...

امروز به خاطر زردی بستری شده...انگار وجودم آتیش گرفته براش...دلم براش تنگ شده...به وجودش کنارم عادت کردم...توروخدا برا آرامش من و سلامت بچه م دعا کنید...

از همتون ممنونم

فقط 33 هفته و 4 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
یه همسر پر انرژی.مادر.کارمند.دانشجو.سعی میکنم برای اطرافیانم مفید باشم❤️ Play for Respect+


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2728

قدمَش مبارک باشه 

ایشالا زودی بیاد خونه

 . خدایا تو این 3ماه که نمیخوام باردار بشم لطفا معجزه نکن با وجود جلوگیری هم باردار بشم.. با تچکر  دیدم که میگما ......  (عشقم کوچولوی من چه زود مارو ترک کردی ... مگه نمیدونستی بری از غصه دق میکنم😭😢)
2738

وااای دقیقا حال و روز من تو چهارماه پیش   منکه دلم نمیومد تنهاش بزارم خودم تو بیمارستان موندم پیشش با اینکه سه روز بود سزارین شده بودم وقتایی که برا استراحت میومدم خونه جاشو میدیدم دلم میگرفت از غصه فوری میرفتم بیمارستان

عشقولیام پسرم و باباش😍😍
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز