سلام دوستای عزیزم، دلم میخواد از بابام بنویسم که ابانماه تنهام گذاشت و رفت، دلم به شدت براش تنگ شده و هیچی حالمو خوب نمیکنه، برای همین اومدم اینجا بنویسم از دلتنگیم و ازیاداوری آخرین لحظه هایی که باهاش بودم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
مرسی از همه ولی داغونم، عاشقانه ترین اهنگا رو به یاد بابام گوش میکنم و قلبم انگار میخواد از حرکت بایسته با اینکه خودم ازدواج کردم وبچه دارم ولی تازه فهمیدم چقدر جونم به جون بابام وصل بود