سلام دوستان۳ساله عقد کردم.تواین ۳سال باشوهرم کلی دعوا داشتیم حالا از چش چرونیش بگیر تا بد اخلاقیشو دستو بزنشو خسیس بازیشو اونم برا من نه کسی دیگه دهن بین بودنشو رفیق بازیشو اینا.کلی حرص خوردم تو این ۳سال تازه اول عقدمون به مادرم گفته بود دخترتو فقط برا س ک س میخام و به اجبار زن بابام بوده گرفتمش.درصمن مادرمم خیلی ساده و کم حرفه.پدرمم همینطور.هر روز عیب رومن میزاشت که چاقیو فلانو بیسار.منم چیزی نگفتم.اولا عقدمون سر عکس دختر تو گوشی شوهرم تو خونشون بگو مگو کردم و پدرشم محکم چنتا چک زد تو گوشم .گوشم تا۵دقیقه صدامیداد.بعد از اون بهم گفت به پدرت چیزی نگو و تهدیدم کرد.و پول بهم داد چیزی نگم منم اومدم ب مادرم گفتم و اونم بنده خدا چقدر حرص خورد به پدرم گفت پدرمم زنگ زد ب پدرش گفت چرا زدیش اونم گفت دخترت فوش پدر بهم داده بود کتکشو خورد.پدرم بخاطر من کوتاه اومد.این قصیه گزشت تا اینکه متوجه شدم گوشام افت کرده جفتش یهویی.شوهرم منو برد پیش متخصص متخصص گفت خیلی افت کرده و باید سمعک بزاره.شوهرم گفت عیب از توعع و من خرج سمعکتو نمیدم.پدر بیچارم۵میلیون پول۲تا سمعکامو داد حتی پول باطریشم داد.خلاصه از این بدبختیمم بگزریم تابستون امسال شوهرم گفت میخاد بره ترکیه و رفت تایکهفته اومد گفت خیلی بهم خوش گزشت کلی گریه کردم که منو ببره گفت اونجا جا زن نی.پدرشم گفت ب پدرم برا خرید پارچه میره درصورتی که برا خوش گزرونیش رفته بود.رفتو اومد باز باهاش قهر کردم.تا۶ماه باهاش قهر بودم اونم همچنان در حال خوش گزرونیش اصن نگفت زنیم دارم.بعد ۶ماه ۵۰تا سکمو گزاشتم اجرا.تا گزاشتم حساباشو خالی کرد و ریخت به حساب پدرش اینم بگم خونه و ماشینشو فروخت که یوقت مهرمو پرداخت نکنه گفت اعسار میزنم ماهی۱سکه.خلاصه پدرش که تا اون موقع نمیگفت عروس دارم تامهر گزاشتم اجرا اومد التماس که برگردم.منم برگشتم.اینم بگم دختر خودش۱۸سالشه تو عقد طلاق گرفت تازه رابطه ام داشته باشوهر سابقش ولی چون.حلقوی بوده نشون نداده که رابطه داشته.اون سر یه چیز ببخود باشوهرش جدا شد دلیل منطقی نداشت الکی گفت چون منو زده توافقی جدا شدو۴۰میلیون از پسره گرفتن.اینم بگم کلا خانواده تیکه کنی هستن فقط رو پول بالا میرن میخان فقط ار عروس و داماد بکنن ولی خودشون چیزی خرج نکنن.هزار بار پدرشوهرم گفته بود بهم فلانی بایه گونی پول اومده بود خونه شوهر.و زن نباید از شوهرش پول بگیره.و رسم نداریمو فلان.فامیلای دورمون هستن ینی همشهرین.من خیلی دلم پر بود گزشت تا پریشب که باباش زنگ زده بود به عموی پدرم که دختره گوشاش فلانه و اگه گوشاشو درست میکنن پسر من ببرتش.واقعا گریم گرفت اون لحطه.اخه رفته بود به کسیم گفت که تو فامیل پخش میکنه.خودشم رفته بود تو بازار پشت سر من حرف زده بود که گوشاش سنگینه به شوهرم گفتم گفت من روحمم خبر نداره ولی دروع میگه همه اینارو اون میگه بگین هنوزم با شوهرم رابطه دارم.اینم بگم خیلی سر تر از شوهرم هستم و همینطور خاهر شوهرم اینو کل فامیلای خودمون و شوهرم هی میگفتن و میگن هنوزم.مادرم میگه اینجور فایده ای نداره پس فردا هی میزنن تو سرت و ازش جدا شو مهر حلال جون ازاد.ولی من زورم میاد۳سال به پسرش رسیدم ۳سال عصه خودرم۳سال توهین کردن بهم۳سال به اندازه۳۰سال برام گزشت.دلم واقعا شکسته.نمیخام مهر حلال ازش جدا بشم چون خیلی بدی بهم کردن میخام مثه خاهرش پولمو حقمو بگیرم.خدا شاهده پولکی نیستم مثه خودشون.ولی خب زورم میاد.اینم بگم شوهرم همه دوستت دارماش الکی بود و هست.همش بخاطر مهرمه باهامه.وگرنه منو نمیخاد.انگار قبل من یکی دیگرو میخاست اینطور که میگن.ولی من دوستش داشتمو دارم یجورایی عشقمون یکطرفس.میگن اگه طرف عشقشو بخاد صد تا عیبم که داشته باشه میخادش.ولی امون از شانس بد من.۲۱سالمه نگفته بودم.خلاصه ای از زندگیم بود نصفیاشو نگفتم که سرتون بیشتر از این درد نیاد ببخشین اگه پرحرفی کردم...اگه نطری داشتین میخونم