دوستااااااان😭😭
دیشب هود آشپزخونه اتصالی کرد.همسرم صندلی پلاستیکی بلند داریم آورد و رفت روش تا درستش کنه. پارمیدا دنبالش رفت توی آشپزخونه.منم رفتم و بغلش کردم.اما از اونجایی که بغل من وقتی کسای دیگه باشند ،خیلی خار داره شروع کرد به نق زدن که منو پایین بزار .از تو بغلم میخواست خودش را بندازه زمین.منم گذاشتمش زمین. عاغااااا صندلی زیر پای باباش شکست و باباش افتاد رو دخترم😭😭😭😭😭😭😭
خیییلی گریه کرد.دیگه باباش بغلش کرد و آرومش کردیم.هی دست و پاش را تکون دادم و فشار دادیم و اینا خدارا شکر تکون میداد و دردش نمیومد.اما وقتی گذاشتیمش پایین میایستاد ولی نمیتونست راه بره و مینشست.البته باز هم گریه نمیکرد اما فقط راه نمیرفت.خواهرشوهرم رادیولوژیست هست توی بیمارستان.شیفتش بود.بردیمش و به نظر خودمون انگار پای چپش بود.عکس گرفت و گفت خداراشکر چیزی نیست.دیشب هم خوابید.اما امروز هم درست راه نمیره.قبلا فرش چهار متری را راه میرفت.امروز راه رفتنش که کلا کمتر شدو و نصف قالی را میره.البته از دیشب بهتر شده.دیشب اصلا راه نمیرفت.همسرم شیفته.مادرشوهرم اومده میگه انگار پای راستش کوفته شده. حالا چون از دیشب بهتره و درد نداره قرار شد دو روز صبر کنیم.اگه بهتر نشد ببریم دکتر.کاش دیشب از پای راستش هم عکس گرفته بودیم.
ای خداااااا ..... تو شانس من
.....تو زندگیم که همش باید حرص بخورم و ناراحتی باشه.
خودم که فشارخونم بالا هست.دیگه دیشب فکر کنم شده بود ۲۰.نشد دو روز آرامش باشه تو زندگیم. اه اه اه