2733
2739
عنوان

از دست خودم ناراحتم اساسی😢😢😢😢

921 بازدید | 32 پست

سلام دوستان

دیروز رفته بودم جلسه ی قرآن،،یعنی هر هفته دو روز میرم،مثل همیشه عادی و معمولی رفتم

دقیقا موقعی که تموم شد و می خواستیم بریم خونه،،،دو تا از خانم های میانسال رو دیدم که زل زدن به من😂😁

حواسم را پرت کردم،دیدم یکی شون صدام زد،،،فلانی دارین اضاف می شین به سلامتی

من تازه هفت،هشت هفته هست باردار شدم،،تازه خودم ده دوازده روزه فهمیدم

اون وقت اینا همون نیم ساعته فهمیده بودن😁😁😁😁

حالا من هم از سوالش جا خوردم،،یکم هم خجالت کشیدم،توی یه جمع بیست،سی نفره

از دهنم پرید ،،،نه،با خنده گفتم چه طور مگه؟؟؟

گفت آخه شکمت یه جوریه

راستش من هم گفتم نه بابا،،،فکر می کنین ،،،خواهرم هم خواست من ضایع نشم گفت،،،این کلی روزه و رژیم گرفته،،تازه شکمش رو آب کنه😁😁😁😁

از اون طرف یه خانم دیگه گفت ،،،آره،وقتی از در اومدی تو،،من هم احساس کردم حامله ای

گفتم ولله من کلی رژیم گرفتمو،،،روزه های قضاییم رو گرفتم چون روزها کوتاهن(البته دروغ هم نگفتم خدایی،زمستون ها هفته ای دو سه روز روزه های قضام رو می گیرم)گفتم تا عید خوش تیپ بشم،حالا کلی نا امید شدم

خلاصه که وقتی اومدم بیرون حسابی کلافه بودم از این جریان

نمی دونم چرا این غافلگیری باعث شد دروغ بگم

از دست خودم حسابی ناراحتم،سالها بود با خودم قرار گزاشته بودم دروغ نگم،،،خیلی ناراحت شدم،به مامانم و خواهرم گفتم،خب شما درستش می کردین،،چرا گزاشتین من دروغ بگم

من با این سن دروغ گفتم،حالا یه بچه بود یه چیزی

تازه نهایت تا کی می تونم پنهون کنم،،،آخر که می فهمن،حالا با خودشون می گن ،،،فکر کرده تا کی می تونه پنهون کنه،،،فکر کرده بچه ی اون چی هست،،،البته هر چی بگن حق دارن،،،اما نمی دونن من خودم چقدر وجدانم ناراحته از این قضیه ،،موندم چطور درستش کنم 


دخترم❤❤❤هلیااااااا

راستش اول به مامانم گفتم

مگه اینکه من یکی دو هفته نیام

بعد شما اونجا بگو،،،آرره فلانی،،،شما نفوسش رو زدین 😁😁😁😁

بعد دخترم تازه فهمیده بارداره و اینا

خلاصه یه جوری درستش کن

دخترم❤❤❤هلیااااااا


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2731

این دفعه برو بگو وای خانوم فلانی چقد شما باهوشین دو سه روز بعد از جلسه رفتم ازمایش دادم دیدم باردارم

تموم شدو رفتم

انقد گند کاریامو جمع کردم اسوه شدم

بالای سر کسی که خوابه "خیار" نخورید 😐                                                                                       
2738

بعد دیشب یه فکر جدید کردم

گفتم مگه اینکه این هفته که رفتم،،به شوخی به اون خانم بگم که آره 

شما منو لو دادی😁😁😁😁

از اینجا که رفتم ،،مامانمو خواهرم هم به شک افتادن

من قصد داشتم سورپرایز کنم خونواده رو

شما منو لو دادی و تو همین هفته همه فهمیدن

این جوری رفع دلخوری بشه حداقل

دخترم❤❤❤هلیااااااا

اولا ک مبارکا باشه😍دوما خب چرا دورغ میگفتی هستم مگه میخاستن برت دارن ک نگفتی

زینبم۲۲سالمہ،میشہ واســہ نــۍ نــــۍ دار شـــدنــم یــہ صلـــواٺ بفـــرستـــۍ😍😘❤
این دفعه برو بگو وای خانوم فلانی چقد شما باهوشین دو سه روز بعد از جلسه رفتم ازمایش دادم دیدم باردارم ...

راستش خودم فهمیدم با این سن چه دروغ مضحکی گفتم به خدا😂😂😂

تا کی میشه پنهون کرد مگه

دلم خیلی براش سوخت

اون قصد داشت تبریک بگه بیچاره

من بی عقلی کردم خدایی

دخترم❤❤❤هلیااااااا
راستش خودم فهمیدم با این سن چه دروغ مضحکی گفتم به خدا😂😂😂 تا کی میشه پنهون کرد مگه دلم خیلی براش ...

اشکال نداره ..غصه نخور  ..کاریه ک شده .. دروغ تابلوییم نگفتی برو درستش کن یا نهایتن راستشو بگو ..بگو یهو شوکه شدم خودمم هنوز مطمئن نبودم

بالای سر کسی که خوابه "خیار" نخورید 😐                                                                                       
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687