سلام به همگي
ديگه خسته شدم از دست شوهرم يك سال نيم ازدواج كرديم هنوووز اونطور كه بايد با خانواده من جوش نخورده
فقط وقتي با خانواده خودش هستيم خوب خوش شاد و ميگه ميخنده
ولي وقتي پيش خانواده من هستيم ساكت ميشينه يا انققققد نكته بين ميشه كه يه بهونه جور كنه همه چيو كوفت من كنه😥😥😥😥😥😥
الانم داداشم بعد چند وقت اومده از بعد نهار نميدونم چي شده رفته اخماشو كرده تو هم
بخدا دارم ديوونه ميشم بگيد چكار كنمممم
خب حتمن دقت میکنه وبعد میگ دیدی فلانی فلان حررف وبهم زد ..
تورفتارت چیجوریه؟
محل نزار بابا شوهر منم همینه بعد 8سال.البته بهونه و کوفت و اینا نه.ولی رسمیه با خانواده من.
اوشون تحت تاثیرن عزیزم!!!!!
توام متقابلا همین رفتارو با خونوادش داشته باش وقتی م پرسید بگو عکس العمل خودته
ولی یوقتم اخمش بره تو هم اصلا نمیپرسم چته که اعصاب خودم خورد نشه.اونم بعدش دیگه نمیگه چی بوده.قورت میده میره
عین شوهر من اون اوایل حتی مامانم اینا ماهی ی بارم که میومدن اخماش تو هم بود یا میرفت میخوابید پیش خونوادش گل از گلش میشکفت منم چنبار عین خودش برخورد کردم حساب کار دستش اومد الان جوری شده که همش میگه بریم خونه مامانت اینا اونا خیلی بهش محبت کردن اونقدری که خونوادش بهش محبت نکردن
یعنی تو رودرواسی مونده.با من.انتقاد نمیکنه زبونی اصلا
خب بشین صحبت کن بگو ناراحتی از این وضع
بنظرم نبايد بگي ناراحتي ازين وضع بدتر حساس مي شه کلا نقطه ضعف نشون نده
به همه بگو اينجوريه ديگه مدلشه هميشه همينطورهاما رفتي خونه مادرشوهر يا اونا اومدن دقيقا شما هم همينکارو کن
