تازه بچه ها اینجا واسه عروسی شام هم نمیدن برا همین میوه شیرنی هم به دلش چسبیده خاک توسرش تازه خرج عروسی هم نمیخواد اون بده
خب دعوتیا رو شما که نباید بحث کنی،بگو به بابام بگین این حرفا رو
کلفت😔😔😔
عنوانو دیدم اومدم بپرسم چرا درباره مادرشوهر من تاپیک زدی😂
حالا کمک کنی اشکالی نداره ولی واسه کسی که جنبه و ارزششو داشته باشه 😞
قاط زده طرف
كم محلش كن حالش جا بياد
دیگه نمیرم خونشون شاد و شنگولم که میرم خونشون وقتی میام خونه تا ده روز عصابم خرده
به شوهرم میگم چرا به خنده هم که شده جوابش نمیدی میگه من که میدونم چرت و پرت میگه جوابش هم نمیدم میگه ای زبونش تلخه
چیکار کنم به نظرتون؟
خیلی دو رو دو رنگ هس
وااای دقیقاا منم از اول شستم واسشون از بس هی مامانم گفت رفتی اونجا نمیدونم خوردی نری بشینی کمکشون کن چیکار کن
ماشالا تعدادشونم زیاده همیشه وقتی ماهستیم خواهر شوهر وبرادر شوهربچه هاشون همه هستن
الان دارن یه باغ میسازن هنوز اشپزخونه وایناش درست نشده مجبوری بیرون بشوری هوام سرررد
اون هفته سفره ک جمع شدک اون جاریم غیبش زد
خواهرشوهرامم ک رفتن دنبال بچه هاشون حالا هی واسه من دنبالشون بدوان غذا بدن بهشون
فقط یکیشون اومد کمکم
باور کن دستام منجمد شده بود
وقتی تموم شد رفتیم داخلش مادر شوهرم ب دخترش گفت دستت دردنکنه خسته شدی
منم ک بوووق بودم
یعنی قیافه ام اینجوری بود
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
56 ثانیه پیش
56 ثانیه پیش
داغ ترین های تاپیک های امروز
