2737
2734
عنوان

جمعه مارا اینگونه زهرمارمان کرد

2984 بازدید | 121 پست

سلام دوستان

عرضم به حضور انورتان که با وجود غریب بودن ما در شهر شوهر مادرش اصلا به ما محل نمیگذارد و تنهاگاهی سرزده و خفت کنان به منزل ما میاید و باز برای مدتی مدید غیب میشود ما هم به دلایلی زیاد منزل ایشان شرفیاب نمیشوییم .از اخلاق های گشاد منشانه اینجاب هم بگویم که من میگذارم پسرم شب ها خانه رو پشت رو کرده وقتی که خفت جمع و جور میکنم. تا اینکه دیشب که برای خواب آماده میشدیم حدود ساعت 10 در اقدامی غافلگیرانه مادرشوهر که لیاقتش هست بهش بگم مامان شوشو  به همراه بابای شوشو به منزل ما تشریف آوردن من هم سریع پریدم داخل اتاق و لباس عوض کردم و اومدم حالا خونه ما تمیز بود ولی کف اتاق پر از اسباب بازی و کتاب داستان که پسرم رسالت خودش میدونه بیاد بپاشه بعد بره تو آشپزخونه با ظرفام بازی کنه اگرم جمع کنم باز میاد میپاشه و میره کلا میخواد دق بده تو این مورد به فامیلای باباش کشیده  خلاصه درد سرتون ندم مادرشوهرم اومد و قیافه اش رو کمی و چپ راست کرد و گویی میخواد چهار زانو داخل مستراح بنشید چندشش شد من هم لبخند زدم و پذیرایی کردم و پس از اندکی یک ساعت تشریف بردند البته در حین گفتگو پدر شوهرم زبان به گلایه گشود که ای بابا چرا نمیایید خونه ما و همش میرید خونه پدر خانومت  شوهر جانمانم هم فرمودند از قضا میخواستیم فردا بیاییم که پدرشوهر هم قفلی زد که حالا که اینطور شد فردا حتما بیایید خلاصه رفتند و من که کمی وزن هم کم کرده بودم گفتم ای مرد این مادرت الان میرود میگوید این عروس فلان و فلان است شوهرمم گفت هرگز چنین مپندار که مادرم بسیار با شعور است و خودش درک میکند خواهرمم بچه کوچک دارد دیده است و با این فضا آشناست عزیزم غصه نخور  منم گفتم باش  و دیگر غصه نخوردم تا امروز ظهر  

مرا به خاطرت نگه دار... 


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2731
2738

خلاصه به طمع کمی استراحت و مهمانی رفتیم خانه مادرشوهر و پسرمان هم آنجا حسابی جولان داد البته شیطنت و بی ادبی اصلا ندارد فقط میپاشد و بهم میریزد دور هم نشسته بودیم و دیشب را فراموش کردم که بحث شیطنت پسرم افتاد و پدرشوهرم با لبخندی خبیثانه گفت اتفاقا به فلانی(مامان شوشو) الان گفتم ببین چقد میریزه اونوقت تو توقع داری عروس هم اینو سرگرم کنه هم به کاراش برسه هم خونه رو تمیز کنه  قشنگ معلوم بود مادرش دیشب منو شسته رو بند پهن کرده 

مرا به خاطرت نگه دار... 
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   نازنینام26  |  10 ساعت پیش
توسط   markooo  |  12 ساعت پیش