سلام دوستان، من3 سال ازدواج کردم و الان 1.5 سال دارم برای بارداری اقدام میکنم،پارسال همین موقع باردار شدم ولی قلبش تشکیل نشد و سقط شد و از بهمن دارم اقدام میکنم ولی هنوز خبری نیس، یه بچه برادر دارم که تقریبا همسن هستیم ولی من یه سال زودتر از اون ازدواج کردم، امروز فهمیدم اون باردار شده. با اینکه خیلی دوسش دارم و خیلی خوشحال شدم ولی یه بغض سنگین گلومو گرفته و داره خفه ام میکنه. هفته قبل که دکتر بودم بهم گفت این ماه احتمالش کمه و تنبلی تخمدان دارم ، دارم دیوونه میشم. بهم بگین با این قضیه چجوری کنار بیام?
"عاقل" فقط اونی که هیچوقت وقتشو تو این سایت هدر نداد! / یه استادی داشتیم که میگفت هر وقت هر جا به مشکلی برخوردید دنبال مقصر نگردید؛ مقصرش منم! بگردید دنبال راه حل ✋
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
آخی عزیزم انشاالله شمام صاحب نی نی میشی ,هیچوقت خودتو با بقیه مقایسه نکن .تنبلیتو درمان کن و توکلت به خدا باشه .اگه خواستی یه تاپیک درمان تنبلی تخمدان با داروی گیاهی دارم سر بزن
قلبت را به خدا بسپار وقتی میدانی بدون حکمت او برگی از درختی نمی افتد...
عزیز دلم ناراحت نباش.می فهمم خیلی سخته.ولی ان شاءا... از خدا بخواه یه نی نی خوب به وقتش بهت بده.شاید هنوز وقتش نشده.فقط از خدا بخواه اگر صلاحت باشه حتما به وقتش بهت میده گلم.منم واست صلوات فرستادم.❤❤❤🌹🌹🌹
آره وقتی هرماه تلاش میکنی و بی نتیجه است ، همه چشمشون به تو که براشون نوه بیاری خیلی سخته،خيلي
اینا همش تلقینه
تو تلاشتو بکن ولی به خودت بگو دیگران مسئول داشته و نداشته ی من نیستن
فکر کن مجردا تو رو ببینن ناراحت شن که شوهر داری هی ناله کنن! چه فکری میکنی؟
"عاقل" فقط اونی که هیچوقت وقتشو تو این سایت هدر نداد! / یه استادی داشتیم که میگفت هر وقت هر جا به مشکلی برخوردید دنبال مقصر نگردید؛ مقصرش منم! بگردید دنبال راه حل ✋
ای بابا میگی حسود نیستی این عین حسادته دیگه برا سلامتی نی نیش دعاکن این فکرا منفی چین
❤دختر فروردین عاشق پاییز...جنوبی وخونگرم❤الان دقیقا اونجاییم که فریدون مشیری میگه: رک بگویم از همه رنجیده ام😔 ازغریب و آشنا ترسیده ام ❌بی خیال سردی آغوشها🫂 من به آغوش خودم چسبیده ام🤰
حسودی خیلی بده همین حسادت باعث شد چند ماه بعد عروسیم بالاخره تونستم از باکرگی در بیام آخه دختر دایی شوهرم خیلی بعد ما ازدواج کرد 4 ماهه بود منم که رفته بودم اونجا دیدمش حسادت قلقلکم داد و تونستم دیگه دوشیزه نبودم ازشم خیلی بدم میومد اونو دشمن خونیم میدونستم طفلکو