بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
بچه ها مامانم تا فهمیده من دومیو حالم اینقدر رفتارش بد بود خیلی ناراحت شدم کلی گریه کردم به جای خوشحال شدن میگه میخوای چیکار دو تا گفتم الان چیکار کنم بندازم ؟؟؟؟ میگم چرا اینطوری حرف میزنی میگه مگه من چی میگم میگم مبارکه بعدشم تلفنو روم قطع کرد منم کلی گریه کردم
من با وجود تا بچه سرکا رمیرم هیچ مشکلی هم خدا را شکر ندارم تازه تو غربت هم هستم نه مادرشوهرم پیشم هست نه مامان خودم . بچه بزرگم مدرسه میره کوچیکه پیش دبستانی . از وقتی بزرگه 4 سالش بود من سرکار رفتم اوایل برام سخت بود ولی با کمی برنامه ریزی میشه راحت تمام مسایل را حل کرد کمی تابستون ها مشکل پیدا میکردم چون پسر بزرگم مدرسه که تموم میشد خونه تنها نمی موند اونم چند روزی میاوردم اداره چند روزی میرفت شهر مامانم و یا شهر مادرشوهرم . کوچیکه هم دائم مهد میره از 6 ماهگی تا الان ... البته شوهر من خیلی کمک ام میکنه هم تو بچه داری هم تو کارهای خونه باید با محبت و سیاست از شوهرت کمک بخواهی
حتما از این ناراحته که قراره دوتا بچه رو نگه داره واقعا سخته برا مادرا هم کار خونه هم نگهداری از نوه ها شون.هرچی سنشون میره حوصله شون هم کم میشه بیشتر دوست دارن استراحت کنن بگردن تفریح کنن.حق بدین بهشون.من مامانم شهرستانه وقتی خواهر بردارا باهم میریم خونشون هرکدوم هم یه بچه داریم.چند روز میمونیم میبینم واقعا حوصله ش نمیکشه بچه ها ریخت و پاش کنن.
شیلا جان ناراحت نباش شاید مادر شما هم مثل مادر من بچه دوست نیست و به خاطر خودتون ناراحت شده
آخه مامان من همیشه به من و خواهرم میگفت اگه خودتونو دوست دارید بچه نیارید کلا بچه دوست نیست الان خواهرم یه فسقلی داره خیلی دوستش داره ها اما کلا اهل نگه داشتن و این حرفا نیست، به خواهرمم میگه هر کی بهت گفت دومی و بیار بدون دشمنته
یعنی میگم به دل نگیر
امروز جايي هستم كه خواسته ام و فردا جايي خواهم بود كه ميخواهم....
من از مامانم کمک نمیگیرم بمیرمم خیلی ناراحتم از دستش خب کی میارتشون از مدرسه شما تا ساعت چند ...
سرویس میاره بهش کلید دادم من یک و نیم ساعت بعد پسرم میام خونه براش تنقلات میزارم میاد میخوره کارتون می بینه تا من بیام عادت کرده اوایل که کلاس اولی بود اول هاش مرخصی شیردهی پسر دوم ام بودم بعدش یه مدت هر روز یک ساعت مرخصی میگرفتم تا اینکه از کلاس دوم دیگه خوودش در را باز میکنه