یه دختره که اسمش هسله ومعلمه یه دانش اموزداره به اسم ملک که باباش مرده ومامانش با دوست پسرش زندگی میکنه وتوکلوب رقاصه واین چیزاست.دوست پسرمامانش اذیتش میکنه مثلایه شب تاصبح گذاشتش بالای کمدیابیرون توبارون ولش کردوازاینجوراذیتا.هسل هم بابچه فرارکردیه مدت.هسل خودشم بچه که بوده مامانش به دلایلی ولش میکنه ویه زن خیلی خوب که وکیله وخودشم دوتادخترداره هسل روبه فرزندی قبول میکنه.بعدازمدتی این دوتاروپیدامیکنن ولی هم هسل خیلی ملک رودوست داره هم ملک خیلی اونودوست داره.الان مامان ملک یه پسربه اسم حسن ازدوست پسرش داره.من خیلی کم دیدم قسمتاشوولی کلااینایی که تعریف کردم روفهمیدم.بازم دوستان شایدکامل تربدونن.ملک خیلی مهربون ونازه.