سلام. من یه مشکلی دارم خواهرزاده م تهران دانشگاه میره ولی نه خونه گرفته نه خوابگاه میاد میمونه خونه من در عین حال فامیل شوهرمم هست. بعد شوهرم مخالف اینه که اون بیاد خونه ما بمونه و کلا معذبه و هر وقت میفهمه قراره بیاد عصبانی میشه. چون هم خیلی راحت لباس باز میپوشه جلو شوهرم و هم بی ادبی میکنه بهش. الان خواهرزاده م فردا میاد که بره برا یه قرار کاری که اگه جور شد چون جایی برا موندن نداره باید بیاد اینجا که شوهرم شدیدا مخالفه. میگه قبل ثبت نام اول شرایطشو میسنجید بعد ثبت نام من معذب باشم تو خونه خودم که اون میخواد درس بخونه. من این موضوع رو دو سه بار هم به خواهرم گفتم که شوهرم مخالفه ولی انگار نه انگار. الان این وسط ما دعوامون میشه و من اعصابم خرد و کلی استرس میکشم. حق رو هم به شوهرم میدم چون تو اقدام برا بارداری هم هستیم.. و باید مرتب رابطه داشته باشیم که با حضور مهمون تو خونه کوچیکمون امکان نداره. شما بودین چیکار میکردین؟ لطفا راهنمایی کنید الان از استرس فردا خوابم نمیبره😣
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید
عزیزم خیلی راحت ب خواهرت بگو دوباره.. بگو آبجی شوهرم مخالفه.. منم خوشم نمیاد کسی تو خونمون باشه ک جل ...
قبلا دو بار گفتم. حتی میاد عصرا با دوستاش میره بیرون شب ۱۲میاد سر این هم درگیر شدیم با شوهرم به مامانشم گفتم اصلا اهمیت نمیدن میترسم سر این موضوع زندگیم بپاشه. ۶ساله ازدواج کردم
خانومی.. زندگی مشترکت خیلی مهم تره.. اصلا حرص نخور ناراحتی هم نکن.. ب آقات بگو ک ب شوهر خواهرت بگه.. اخه یعنی چی.. ادم میخواد دوتا حرف با شوهرش بزنه.. بوسی ..چیزی.. اونجوری ک نمیشه..
نذار زندگیت سر این قضیه بپیچه بهم.. ب خواهرت بگو زندگیم داره خراب میشه و شوهرم معذبه و من نمیتونم بچه تو توی خونم نگه دارم ببخشید.همینجوری بگو
واای خدا میمونه خونه ی شما؟؟؟کلا؟؟ینی چی عزیزم زنگ بزن یه باردیگه نه غیرمستقیم بلکه کاملاااهم مستقیم به خواهرت بگو همین روزا به فکرخوابگاه یا خونه واسه دخترت باش منم بلاخره نمیتونم باخواهرزادم زندگی کنم که منم حریم شخصی دارم شوهرمم معذبه مهمون یه روز دکروز نه همیشه که