چند روز پیش خونه خواهرم اینا بودیم،شوهرم و شوهرخواهرم تو هال بودن،داشتن صحبت میکردن،من تو اتاق خواب بودم،میخواستم برم دستشویی،نوا ربهداشتیمو از کیفم برداشتم که برم دستشویی،تو دستم بود،از بغل نگه داشته بودم که دیده نشه،صحبتهای شوهرم و شوهرخواهرم هیجانی شده بود،منم یه دفعه اصلا فراموش کردم میخواستم برم دستشویی،با ذوق رفتم تو بحثشون شرکت کنم،حالا تو دستم نوار بهداشتی،هی دستمو بالا پایین میکنم ،وسط هال ایستادم،هی با حرکت دستم حرف میزنم،اصلا متوجه نشده بودم با نوار بهداشتی ام،خواهرم از تو آشپزخونه دید،هی منو صدا میزنه،هی بالا پایین میپره،من اصلا حالیم نبود،رفتم تو آشپزخونه ،خواهرم گفت این چیه تو دستت،اون جلو مانور میدی!منو میگی،یخ شدم،نوار بهداشتی رو پرت کردم تو بغل خواهرم،دوییدم تو اتاق،خواهرم میگفت بیچاره شوهرش رنگش عین گچ شده بود!خدا رو شکر شوهر خودم متوجه نشد وگرنه تیکه بزرگه گوشم بود!