سلام
راستش نميدونم چطوري و إز كجا تعريف كنم اما تنها جايي كه ميتونم بگم اينجاست ١ ماهي ميشه كه پسرمو ميبرم كلاس
يه روز كه داشتيم برمي گشتيم نزديك پاركبنگ بوديم كه ديدم يه آقايي تو ماشين نشسته خيره شده بهم قشنگ سنگيني نگاهشو احساس كردم اما به رو نيوردم ر فتم سوار ماشين شدم كه اونم زود ماشينشو روشن كرد و دنبالم اومد سر راه رفتم فروشگاه خريد وقتي داشتم پارك ميكردم بهم علامت داد كه شماره ارش بگيرم منم رومو أونور كردم و دست پسرمو گرفتم رفتم تو فروشگاه
پسرم يك روز در ميون كلاس داره
خلاصه جلسه بعدي كلاس هم دوباره ديدمش و دوباره مثل سري پيش دنبالم اومد
ديگه هر سري كلي ازم خواهش ميكرد كه ارش شماره بگيرم منم أصلا إز ترسم يك كلمه هم حرف نميزدم