تو تاپیک بغلی یاد کردم از یکی از خاستگارای عتیقم و از خنده خودم دلم وا شد😂 گفتم بیام از اون یکی خواستگار عتیقم بگم ... هم شما سرگرم شید هم خودم 😂😁
خانومی ک شما باشید من و خاله هام و دختر خاله هام بعد از کلی هماهنگی و تو ذوقی پریودی ها تونستیم بالاخره با هم بریم استخر .
اول رفتیم زیر دوش و کلی مسخره بازی در اوردیم و صدامون کل استخر رو گرفته بود .
بعد ما مامانامون شنا بلد نبودن کلا هیچ کدوم از خاله ها . همش تو عمق یک و نیم متری راه میرفتن😂💔 . من اومدم مامانمو یادش بدم چطور رو اب بخوابه و با کلی تلاش بهش یاد دادم .😂 اومدم برم سمت دختر خاله ها دیدم یه خانم مسن که حدودا پنجاه و پنج سال داشت داد زد خانوم خانوم ب منم یاد بده 😂
به یه بدبختیی و بیچارگی بهش یاد میدادم و یاد نمیگرفت . بعد گفت حالا عیب ندارع . بقیشو دفعه بعد یادم بده خسته شدی مادر😑🚬
گفت راستی کی میای دفعه بعد . منم ب شوخی گفتم هر وقت پریود اجازه بده و کلی خندید .
خلاصه تموم شد و ما رفتیم تو رختکن و منتظر بودیم پشت در تا نفر بعدی بیاد و ما بریم داخل خشک کنیم خودمونو . همینطوری ک ساک به دست و حوله به سر منتظر بودم دیدم باز خانومه اومد . گفت راستی شمارتو بهم بده دفعه بعدی هماهنگ کنیم با هم بیایم .
مامانم یه نگاه معنا داری کرد بهم . با چشم و ابرو فهموند که ن شماره نده .
ادامه ....👇🏻