2733
2734

دیروز موقع برگشت به خونه پدرم یکی از دوستانشو سر راه دید البته دوست صمیمی نبود  تازه اشنا شده  بودن داخل پارک  گویا ولی این اقا تیپ عجیب غریبی داشت انگار حس اعتماد ازش نمیگرفتم  پدرم گفت نگه دار سوارش کنیم من گفتم نمیتونم  سوارش کنم کار درستی نیست  . حالا بابام از دستم ناراحت شده  

ترسیدم سر ظهر بود کسی نبود بابای منم بیماره منم خانومم  ترسیدم ریسک کنم سوارش کنم دوست صمیمی یا همسایه که نبود  بشناسم. 🥴

😎💚🐬

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687