2752
2734

خانما من حدودا سه ساله ازدواج کردم که حدودا یک سال و نیم اش خونه مادرشوهر بودم بعد حدا شدم 

اون موقع که خونه مادرشوهر بودم هرچقد با همسرم بحث کردم که بیا خورد و خوراکمون جدا باشه قبول نکرد خلاصه مادرشوهرم میپخت ما میخوردیم بعد مه جدا شدیم دوباره همسرم اونجا موند چون اتاق کارش اونجاس و من دوباره گفتم نمیخوام خورد خوراکمون یکی باشه خلاصه قبول کرد و الانم میگه چون مامانم یه مدت غذا میزاشت میخوردیم تا وقتی که من اینجام و اتاق کار خونه خودمون تکمیل نشده تو غذا بزار مامانمم بخوره

خلاصه این کارم دارم انجام میدم

جدیدا هم اینجوری میکنه که هرجا بریم یا خودش میاد یا همسرم اصرار میکنه یه بارم رفتیم شهرستان برگشتنی دیسک گردنش گرفت و کلی غر زد علاوه بر اون منم راحت نبودم

امروزم میخواستیم بریم شهرستان چون ماشین خودمون نیومده ماشین مامانمو قرار بود بگیریم بریم اما صبح زنگ زد گفت ماشین بابامو گرفتم مامانمم دید اونجوریه اونم داره میاد خانما ما خیلی کم پیش میاد که بریم جایی هر بارم مادرشوهرم بخواد بیاد که زهرمارم میشه به شوهرم گفتم اگه خانوادگی بود یا برادرتم میومد مشکل نداشتم ولی اینجوری من معذبم من دلم میخواست باتو برم حتی به مامان خودمم تعارف نکردم

چیکار کنمممم🥺

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید

نرو واقعا اگه اذیتی

اگر هم مجبوری بری سر سنگین و ساکت بشین

بزار شوهرت و بقیه ناراحتیتو بفهمن

🇮🇷❤ مرحبا لشکر حیدر کرار👊🏻 مرحبا جَیش رسول الله❤️🙌🏻🇵🇸 تَرۡمِيهِم بِحِجَارَةٖ مِّن سِجِّيلٖ  باشد که شبانگاهان برسرشان بریزیم همچون عقابان تیزپروازی که شب و روز برایشان معنا ندارد.. شهید احمد متوسلیان.    اونا کوادکوپتر داشتن طفلیا   با پوشش مناسب و رعایت حجابم خفت تذکر گشت و جریمه اش رو نمیکشم😌

ب نظرم اگر این جمله رو گفتین یعنی استارتش زده شده ب نظرم باز همسرتون اصرار کرد با مادرش برین ولی دفعه بعد یکم سفت و سخت تر پافشاری کنین یعنی هی مرحله ب مرحله پیش برین اینجوری نباشه یهویی تو همون دفعه اول بخواین نتیجه بگیرین 

نرو 

غذا هم نپز شوهرت واسه مادرش کلفت اورده نه عروس.


ازونجایی که درمورد هر موضوعی نظر نمیدم ؛ پس اگه نظرمو یه جا گفتم که مخالفش بودی لطفا ریپلای نکن نمیخوام متقاعدم کنی،چون نظرم طبق تجربه خودمه😊••••••• امروز دوم شهریور۱۴۰۲با خودم عهد میبیندم که بجز راهنمایی و مشاوره در حد درک و فهم خودم از موضوع بحث؛ در هیچ تاپیکی پست نگذارم و البته بجز موارد فان ؛؛ و هیچ‌وقت در تاپیک های تعریف از خانواده اعم از پدر،مادر،خواهر،برادر،همسر و فرزند شرکت نکنم ،چون هروقت شرکت کردم بعدش کلی انرژی منفی روانه زندگی خودم و اون افراد شد!!! •••••••••روابط دوستانه یا عاشقانه تو باید عامل کاهش استرست باشن نه بیشتر شدنش،باید منبعی برای آروم شدن تو، پیشرفت خوشحالی و آسون تر شدن مسیر زندگیت باشن، اونا باید باشن تا از زندگیت لذت بیشتری ببری و حالت خوب باشه کنارشون نه برعکسش،زندگی خودش به اندازه کافی سخت هست•••••••••

منم همین بودم، الان دخترم ۷ سالشه، یه بار خیلی رک، همین پارسال گفتم، منم میخوام تنها برم، منم دوست دارم، فقط خودمون سه تایی باشیم.

حتی یه بار گفت بلیط بگیرم همه با هم بریم فلان جا، گفتم من نمیام ، همون با خانوادت برو.

فهمید واقعا دوست ندارم.

گفت نمیشه نبریم، اونام کسی نمیبرشون.

گفتم قبول ولی نه همه مسافرتهامون که، الان هم میریم باهاشون ولی نه همه سفرها رو، نصف مسافرتها 

میفهمم چی میگی 

دو نفره بیرون رفتن حق شماست و مادر شوهرت خودش باید درک کنه 

با شوهرت یه حالت دردودلی صحبت کن مظلوم نشون بده خودتو ( منظورم اینه که لحنت بد نباشه که به بحث کشیده بشه) 

مادرشوهرت تگه خبیث نباشه بدونه نو راحت نیستی نمیاد خودش هرچقدر اصرار کنید،اون فک میکنه مشکلی نیست که میاد

فقط 2 هفته و 3 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40

بزرگترین لطف و خدمتی که یک مادر و پدر میتونن در حق بچه بکنن اینه که بگن عروسی کزدی نزدیک خونه ما خونه نگیر مسافرت میری به ما تعارف نکن ما دور هامونو زدیم مسافرت هامونو رفتیم خیلی ممنون شما دوتایی برید .تا بچه مریض میشه  سوپ و اش نپزن دم در خونه بفرستن  نوه دار شدن مسبولیت نوه رو قبول نکنن بگن ما نگه میداریم شما برید سر کار بگن مهد کودک بزار  هی زنگ نزنن اخر هفنه بیاد اینجا  به خدا  دنیا گلستان میشد 

هر کس به اخلاق گندی داره دیگه ولش کن مهم ذهن خوومه که اروم و خالی باسه اینقد فکر و خیال میکنم فردا سکته کنم ببفتم کی میاد یه لبوان اب بده دستم والا

ازمادرشوهرمن که بدترنیس قرار سفر میزاره باخواهر وخواهرزادی خونه خراب کنش که اونم نمیگه بعد چون من شرابطم اوکی نبود ونمیتونستم باهمسرم برم برامن جایگزین گذاشته بود که اونم من خبرنداشتم خدا زد به کمرش نتونستن برن بعدا فهمیدم نقششو

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز