موضوع هم اصلا وجود نداشته فقط صبحا که از خواب پا میشه بی اعصابم در مورد کارش حرف می‌زدیم که چیکارا کنه یهو لحنشو تند کرد صدامو بلند کردم نه زیادگفتم درست با من حرف بزن صداشو برد بالا اونم نه زیاد بالا صداتو ببر. منم رو این جمله حساسم زدم رو سینش گفتم مگه نمیگم رو این جمله حساسم به حالت کشمکش شد دو بار زد تو گوشم که دومی جوری بود که الان نیم ساعت بیشتره اما گوشم هنوز کیپه. بعد از اون ساکت شدم.یه صحبت کوچولو کرد گفت میزنم بازم.گفتم بزن که کاری که تو ذهنمه رو راحت تر انجام بدم (اما هیچی تو ذهنم نیست) نزد. دراز کشیدم رو تخت تا رفت بیرون. اولین بچمونو باردارم و فقط یکو نیم ساله که ازدواج کردیم.
ببخشید منظورم اینه که اون بی اعصابه
خوب چرا زدی تو سینه شوهرت خودت شروع کردی
کاش همون لحظه یکی محکم‌تر برمیگردوندی ب خودش نه اینکه ساکت بمونی بیای اول سوال کنی بعد بری جوابشو بدی😁
سرسنگین باش
خب جوابشو نباید می‌دادی این جور مواقع سوکت چاره کاره بعدش که آروم شد میتونی باهاش حرف بزنی
وقتی میدونی اول صبحی بی اعصابه دم به دمش نزار.منم صبحا اعصابم خرابه شوهرمم میدونه حتی صبح اگر خونه هم آتیش بگیره دم نمیزنه بنده خدا.
یه تجربه بگم بهت عصبی شد جواب نده و تحریکش نکن اگه قصدت واقعن اینکه زندگی کنی باهاش
اینطوری حرمتا کمتر شکسته میشه و تو کمتر اذیت میشی
طوری باهاش سرسنگین شو راحت ازش نگذر که دفعه بعد به ذهنش خطور کرد همچین کاری کنه این روز بیاد تو ذهنش ... راحت بگذری راحت تکرار میکنه
تو زندگی همه ی اینا هست
زندگی مثل فیلما نیست که هیچ جنگ و دعوایی وجود نداشته باشه
همونجا شروع میکردی جیغ کشیدن یاد بگیره صدا بریدنی در کار نیست
عزیزم وقتی میدونی صبح ها کم حوصله است مقصر خودتی ک سر ب سرش گذاشتی،،،منم صبح ها بد اخلاقم شوهرم میدونه بهم کاری نداره تا خودم برم سمتش
سر صبح مخش رد داد یهو
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
28 ثانیه پیش
29 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
