ازدواجمون از اول اشتباه بود
الان بدجور کم اوردم
همش گریونم بداخلاقم
هیچ چیزمون برا زندگی بابچه بدرد نمیخوره
دوشبه جون میکنم باز ودقیقا توی بدترین موقعیت جسمی و ناخوشی منوبچم چون دیگه کم اوردم بهم بازم بدترین تهدسدوکردی
کاش هیچوقت ازدواج نمیکردیم
اصن از روز وبیماری متنفرم
بعد کلی دکتر و اعصاب خوردی واذیت بشدت الان ریختم بهم
دیگه نمیخوام هیچی وببینم بشنوم
نمیدونم عاقبت این بچه بی گناه چیمیشه ولی الان بجایی رسیدم تومغزم باخودم واین زندگی میجنگم یاطلاق یا زجر کش شدن و تحمل یه جهنم تلخ که جفت راه ها وحشتناکن براموقعیتم