میاد شماره برام بخونه یه شماره زیاد میخونه
یه حرف میزنم طوری جواب میده انگار کلابرعکس گفتم
اشتباهاش رو باقاطعیت میگه
چیزی میگه که اصلا وجود نداره مثلا میگه گفتن فلان چی باید بیارین درحالیکه نگفتن
هنو حرفت تموم نشده میپره نظر میده
هرچی میگی فلان کار نکن بازم تکرارش میکنه
هرچیزیو ب نفع خودش نتیجه گیری میکنه
ماهم عصبی شدیم
همه چیزای خوبتو ب خودش ربط میده
و همه چیزای بد رو ب تو
کلا رو مخمه
منم به مشکل باهاش بر میخورم
ادرس رو قبلا باهم رفتیم فرداش نه تنها اشتباه میره بلکه میگه تو اونجا نرفته بودی جای دیگه رفته بودی
یه ادرس سادهه درحد سرکوچه
به قول انگلیسیا !welcome to the club honey
یعنی به جمع ما خوش اومدی
مادرمنم همینطوره و حتی بدتر. دیوونت میکنه آدم کنارش مریضی اعصاب میگیره
اوفف همدردیم. منکه سعی میکنم کم برم خونشون یا زنگ بزنم. چون اعصابم راحتتره اینجوری. بخدا روانی میشم پیشش
توهم آرامش خودتو بچت مهمترین چیزه رفت و آمدتو کمترکن
مثلا پیروز رفته بودیم پیک نیک. بشقابایی که آورده بود و میخواستیم غدا بخوریم کثیف بودن منم خواستم بشورمشون هی اصررررار میکرد که نه بشقابا تمیزن آخرش برگشت گفت اصلا هرکی میگه بشقابای من کثیفن خودش نجسه! جلوشوهرم این حرفو زد اینقدرررر ناراحت شدم.
