همش ساز مخالف میزنه
هی میخواد گیر بده
حرفا و کاراشو بهم تحمیل کنه
چیزی برای خودش نمیخره و خسیسه
با اینکه وضعیت مالیمون خیلی خوبه
از بزرگترین چیز گرفته تا کوچیکترین بهم گیر میده
مثلا کوچیکترین موضوع که بگم خودتون میگیره یه بار گفتم بریم بستنی گاومیش بگیریم توی ماشین همش غر میزد چربیش بالاست تو برا خودت بگیر (حالا من میدونم به خاطر پولشه البته اون شب جایی دعوت بودیم و شامشون چرب بود باید بعد بستنی میرفتیم اونجا) مگه هرچی تو میخوای ما هم باید بخوریم تو ازینا بخور ما ساده میخوریم
عوضش بابام هیچی نگفت و گفت ول کن میریم میخوریم اینهمه حرف و حرص نداره
اینو گفتم که یکی از کوچیکترین موضوعات را ببینید که واقعا مسخره است
یکی دیگه هم بگم
مثلا پدرم شغلش آزاده و یه تایمی را کلا خونه نیست مثلا توی هفته چند روز بعد من روحیم ضعیف شده میگم بیا تاکسی بگیریم بریم بیرون میگه نه چرا پول تاکسی بدیم
و مثلا اگه فامیل خیلی نزدیک گفت بیا با ما بریم بیرون من چون معذب میشم نمیرم ولی میگم میخواستی با اون بری و لج میکنه (خودشم بدش میاد با بقیه بره بیرون ولی میخواد منو بفرسته برم )درسته خودشون گفتند اما من واقعا خجالت میکشم البته طرف تعارف نکرده که الکی باشه حرفش ولی معذبم
به نظر من به پزشک نیاز داره