دختر بزرگم امروز اومد بهم گفت مامان چرا دختر خالم داداش داره ولی من آجی؟ چرا اون داداش داره من ندارم.
منم گفتم خوب مامانی خواسته خداست. خدا به بعضی ها داداش میده به بعضی ها هم آجی... هیچ فرقی هم نمیکنه...
گفت خوب من دلم میخواد داداش هم داشته باشم.
گفتم خوب خدا بهت آجی داده ... نمیشه که هر چی بخوایم همون بشه. برای تو خواهر داشتن بهتره.
مظلومانه سرشو انداخت پایین با خواهش گفت میشه به خدا بگی یه داداش بزاره تو شکمت؟ من داداش میخوام.
داشتم فکر میکردم چه جوابی به بچه بدم سرمو آوردم بالا دیدم شوهرم لم داده رو مبل و این شکلی نگام میکنه😁
گفتم تو برا چی ذوق زده شدی؟
با شوق و ذوق گفت به حرف بچه گوش کن...
ایندفعه خواسته ی من نیست ، خواسته بچه ست ، من تقصیری ندارم...
یعنی منو بگی از کله ام دود بلند شد ...🤯
دلم خواست کوسن رو بردارم پرت کنم تو صورت مبارکش اینجور نیشش تا بنا گوش باز نکنه. 😇
بچه ها چیکار کنم؟ چندین باره دخترم همچین صحبت هایی باهام میکنه. از اونجایی که قصد بچه دار شدن مجدد ندارم چجور قانعش کنم و به خواسته اش جواب بدم؟
پنج سالشه دخترم.