بعد دیگه همه خانوادش میدونن سه سال پیش هم خواستگاری اومدن و من رد کردم با پسره هنوز ارتباط دارم احتمالا قبل محرم باز بیان
کلا ما که ارتباط داریم پدر مادرش میدونن اولشم مامانش منو پسندیده بوده گویا
امروز که رفتم برای امتحان همین که وارد شدم باباش تا منو دید اومد برد سندلی رو نشون داد داشتم از استرس میمردم
همه هم منو نگا میکردن بقیه کارمنداش هم یه نگاه عجیبی داشتن
یادم نیست از استرس ولی اومد بهم گفت گوشیتو نیاوردی؟
گفتم نه گوشی لازمه مگه؟😂
میگه نگاه بکن بنویس دفعه بعد بیاری اینجوری اذیت میشی
هنگ کردمممم نفهمیدم چی امتحان دادم اصلا
دلم نمیخواد دیگه برم یجوریم خجالت میکشم یادم میوفته دوبار ردشون کردم دلم میخواد آب بشم😐