جدی راست میگم اوایل ازم خوشش نمیومد چون فامیل بودیم اینو حس میکردم و می دیدم اصلا دوتا طایفه های ما از هم خوششون نمیومد چون طایفه و خانواده شوهرم اینا اکثرا همشون تحصیل کرده و شغل های خوبی دارن اما خانواده و طایفه ما کسی زیاد درس نخونده و بخاطر اینا به اونا حسادت میکنن
اصلا برای همه عجیب بود شوهرم از طایفه اونا بیاد با من ازدواج کنه همه شوکه شدن نمیدونم منم وقتی دیدمش تو مراسمات اولیه خواستگاری ب دلم نشست و خانوادمم اصرار کردن باهاش ازدواج کن موقعیت خیلی خوبی داره منم دیدم آدم تحصیل کرده و با شعوریه قبول کردم ولی حس میکنم اوایل ازم متنفر بود و کم کم خودمو تو دلش جا کردم خودم اینو حس میکنم 😅 شایدم نبود اینطور ولی الان مدتیه همش این افکار میاد سراغم