خسته شدم از بس برای چیزایی نگران بودم
که یه پدر خانواده باید نگرانشون میشد
چرا همه مسئولیت ها گردن منه
مسئولیت دکتر بردن مامانم
مسئولیت نگهداری از خواهرزادم
نون خریدن برای خونه خودمون
نون خریدن برای خونه خواهرم
میوه خریدن برنج گوشت خریدن برای خونه خودمون
میوه و ارزاق خریدن برای خونه خواهرم
از اینور شهر منو میبره اونور خرید دو هفته شو میکنه خواهرم ... چون ارزون تره .
بچش ۵ ماهشه تازه ۸ کیلوعه تا یذره گریه میکنه میگ برش دار سرپا بگردونش گریه میکنه
الان باد شوهر داشتم
مث دخترای همسنم با ناز و عشوه میشستم تو ماشین دستور میدادم شوهره میخرید
ن اینجوری بلاتکلیف ...
پرستار سالمند
پرستار بچه
بارکش
هر کی ام از راه میرسه یه طنه میزنه شوهر نکردی مامانت و ببر دکتر
گندش بزنن ایم زندگی و ک اونقدی لایق نبودم ک یه مرد کنارم باشه
عمرمم داره میره داره میسوزه
متنفرم از مامانم انقد همالی اینو و اون اسباب کشی کرد
کمرشو نابود کرد
الانم شده وبال گردن من
یه ماه دیگ میشه ۲۲ سالم اینه زندگی من
هیچ دلخوشی ندارم
سالی یدونه مانتو میخرم
خواهرمم بدبخت تر از من ... شوهرش اعتیاد داره هرچی در میاره میره برای ... رفیق بازی
چندساله ی مانتو نخریده
با خواهرم میرم بیرون میگ عیب نداره لباسم قشنگ نیس دیگ زن شدم دیگ مجرد نیستم که تیپ بزنم مردا نگام کنن حس میکنم بمن تیک میندازه
مامانم صب تا شب صداشو میندازه سرش غر غر
منو دعا جادو کردن پام اینجوری شده
ده درصدام مونده فلج بشه
یه مرگ حقم نیست ؟
چی دارم ؟
خواهر؟ یدونه لباس خونگی میخرم حسادت میکنه
بابا؟ زیر خاکه
شوهر ؟ دوس پسر هیچی
مامان داره فلج میشه غر میزنه سرم
کاش بمیرم