2752
2734
عنوان

درد تنهایی توی متاهلی

104 بازدید | 7 پست

سلام بچه های خوبید درد تنهایی متاهلی چرا انقد بده؟ دیگ دارم خفه میشم احساس میکنم افسرده گی گرفتم شوهرم ن بیرون میبره ن واسم وقت میزاره من عقد کرده ام وقتیای ک خونه ما باشه از سرکار میرسه سرش ققط تو گوشیه خونه خودشنم همینه روزای تعطیل میگم پاشو بریم یه وری میکه خسته ام ولی تا خانواده اش میگن فورا آماده میشه میگه بریم الان امشب خالش از کربلا اومده همه رو شام دعوت کرده شوهرم زنگ زده میکه من امشب نیستم داریم میریم خونه خالم شام ما تهرانیم ولی خالش کرج😔😔خوب چرا من نیام میگه مامانمم میگه خانوادگی میخوایم بریم من از پدر مادرم محبتی ندیدم همیشه زیر کتک بودن اینم از شوهرم بخدا شبا با گریه میخوابم نمیتونمم جدا بشم چون هیچ پشتوانه ای ندارم ترو خدا بگید من چیکار کنم دیشب ب آقا میگم بریم بیرون میگه خسته ام ولی امشب.......

به نظرم اگه انقدر ازش نه میشنوی هعی بهش نگو بریم بیرون 

خودت تنهایی نمیتونی بری بیرون یا خونه دوستی اشنایی؟

خودتو سرگرم کن تو خونه منم شوهرم همینه ولی سعی میکنم هعی بهش نگم

رها ز هرچه هست و نیست🤍🍂

تو دوران عقد این حسا طبیعیه 

درمورد خاله اش هم حتما مادرشوهرت انتظار داشت خاله احترام بذاره شما رو دعوت کنه و نکرده گفته عروسم بدون دعوت نیاد البته اینم بگم اسی تا پاگشا نشدی خودت نباید بری خونه فامیلاش اصرار نکن 


درمورد رابطه تون هم نمیدونم چی بگم

هم نظر نیستیم درست ولی دشمن همم نیستیم 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید

الهی🥺

میفهممت عزیزم، درد بزرگیه!

ولی زن و شوهر بعد ی مدت شبیهه هم میشن، تو بهش محبت کن، ولی ن بیش از حد، برای خودت ارزش قائل شو، محبت رو ازش اصلا گدایی نکن،

برای خودت برنامه هایی داشته باش، نشون بده سرت شلوغه و کلی هدف داری واس خودت!

خودتو دست بالا بگیر، تا اونم به خودش بیاد .

محبت به اندازه کن، ولی بیش از حد اصلا

بببن منم مثل توعم دقیقاحتی پام کشش نمیدع برم خونه مادرم چون هیچ محبتی ندیدم ازشون همش تبعیض وپشت سرحرف زدن ومنفعت طلبن شوهرمم همش خوابع ینی اگ کس دیگ ای جای من بوددیونه شده بودخیلی خیلی احساس تنهایی میکنم ولی خب میخام برم باشگادوبارع و یکی دوتادوست دارم بااونارفت امدمیکنم میخام بگم دلتوب این شوهراخش نکن

سلام

من تاپیک هاتونو بعضی هاشو نگاه کردم. شما ظاهر با همه مشکل دارید. مادر.. همسر... دوست. فکر نمیکنید یک باز نگری باید در رفتار خودتون بکنید؟ تو همه موارد بقیه مقصر هستن و شما کوچکترین نقشی ندارید؟  ببینید نزدیکترین دوستم حوصله اینکه همش بخواید مشکلاتتونو بهشون بگید نداره.  در هر حال باید مقداری هم صبور باشید. والا همه ازتون فاصله میگیرند.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687