بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید
حتما بچه ننه و وابسته بوده . برادر من رفت خاستگاری زنش شرط گذاشت نزدیک مامانم باید باشیم . خونه اونا هم خیلی دور از خونه ما بود اونا حاشیه تهران بودن . ولی برادرم قبول کرد گفت من که صبح تا شب سرکارم اون دلش میگیره بره خونه مادرش . الانم همون جا خونه خریدن زندگی خوبی دارن ما خیلی کم برادرمون میبینیم شاید چند ماه ی بار فقط مناسبت ها بیاد . شاید هدفش این بود که برادرم از خانوادش دور کنه . الان فکر کردی چی شد ما به دوری شون عادت کردیم انگار نه انگار عروسی داریم چون ترجیح عروس همین بوده . اینم بگم احترام دوطرفه داریم ولی بی نهایت رسمی . بچه هاشم اصلا وابستگی نداریم چون زیاد نمیان نه بجه هاشون وابسته ما هستن نه ما . اینم در نظر بگیر دوری کنی حذف میشی .